کلمه جو
صفحه اصلی

forte


معنی : هنر، لبه تیز شمشیر، جنبه قوی، موسیقی بلند، بلند
معانی دیگر : (ویژگی یا چیزی که شخص در آن مهارت دارد) نقطه ی قوت، چیرگی، هنرمندی، (محکم ترین و کاری ترین بخش شمشیر میان قبضه و وسط تیغه) لبه ی تیز شمشیر، برانگاه، (دستور نواختن موسیقی) بلندتر بنوازید

انگلیسی به فارسی

هنر، جنبه قوی، لبه تیز شمشیر، (موسیقی) بلند، موسیقی بلند


قلعه، لبه تیز شمشیر، هنر، جنبه قوی، موسیقی بلند، بلند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strong or exceptional point, such as a talent or skill.
مترادف: long suit, m�tier, skill, specialty, strength, talent
مشابه: aptitude, bag, bent, cup of tea, endowment, faculty, genius, gift, knack, meat, metier, proficiency, thing

- His forte as a baker is making delectable chocolate desserts.
[ترجمه ترگمان] استعداد او به عنوان یک نانوا در حال ساخت دسرهای شیرین است
[ترجمه گوگل] Forte خود را به عنوان یک نانوایی، دسر شکلات قابل تحسین می کند
- Witty dialogue is her forte.
[ترجمه ترگمان] Witty گفت که این گفت و گوی Witty مهم است
[ترجمه گوگل] گفتگو عجیب و غریب او است

(2) تعریف: a sword blade's stronger part, from the base to the middle. (Cf. foible.)
صفت ( adjective )
• : تعریف: in music, loud and forceful.

- The forte passages toward the end of the piece are very exciting.
[ترجمه ترگمان] The به سمت انتهای قطعه بسیار هیجان انگیز است
[ترجمه گوگل] پاساژهای قلعه به سمت انتهای قطعه بسیار هیجان انگیز است
قید ( adverb )
• : تعریف: loudly (used as a musical direction).

- These notes should be played forte.
[ترجمه ترگمان] این یادداشت ها باید در مهارت انجام شود
[ترجمه گوگل] این یادداشت ها باید بازی کنند
اسم ( noun )
• : تعریف: a musical passage or note to be played loudly and forcefully.

- The brass section was so loud during the forte that I couldn't hear the clarinets.
[ترجمه ترگمان] قسمت برنجی آن قدر بلند بود که صدای forte شنیده می شد که نمی توانستم صدای clarinets را بشنوم
[ترجمه گوگل] بخش برنج در طول حوضه بسیار بلند بود که من نمیتوانستم کلارینت را بشنوم

• individual's strong point, talent; strongest part of a blade (located between the middle and the hilt); strong and forceful passage (music)
loud, forceful, powerful (music)
loudly, powerfully, forcefully (music)
you can say that an activity is your forte if you are very good at it.

مترادف و متضاد

هنر (اسم)
accomplishment, art, craft, forte, artifice, mystery, master stroke

لبه تیز شمشیر (اسم)
forte

جنبه قوی (اسم)
forte

موسیقی بلند (اسم)
forte

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

person’s strong point


Synonyms: ability, ableness, aptitude, competence, effectiveness, efficiency, eminency, faculty, gift, long suit, medium, métier, oyster, speciality, strength, strong suit, talent, thing


Antonyms: weakness


جملات نمونه

1. his forte is in geography
چیرگی او در جغرافیا است.

2. self-restraint has never been his forte
خودداری هرگز صفت برجسته ی او نبوده است.

3. Her forte is playing the piano.
[ترجمه ترگمان]استعداد او پیانو زدن است
[ترجمه گوگل]قلعه اش در حال پخش پیانو است

4. As a writer, her forte is comedy.
[ترجمه ترگمان]هنر او به عنوان یک نویسنده کمدی است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نویسنده، فورت او کمدی است

5. Granada mounted a hostile takeover bid for Forte.
[ترجمه ترگمان]گرانادا (غرناطه)یک پیشنهاد تصاحب خصمانه برای Forte برپا کرد
[ترجمه گوگل]گرانادا پیشنهاد فروپاشی خصمانه برای Forte ارائه داد

6. Games are his forte; he plays tennis and football excellently.
[ترجمه ترگمان]مسابقات هنری او هستند؛ او به طور عالی تنیس و فوتبال بازی می کند
[ترجمه گوگل]بازی قهرمانی است او تنیس و فوتبال فوق العاده ای بازی می کند

7. Originality was never his forte.
[ترجمه ترگمان]originality هیچ وقت در رده کار خودش نبوده
[ترجمه گوگل]اصالت هرگز نبوده است

8. His forte is after - dinner speeches.
[ترجمه ترگمان]استعداد او بعد از شام است
[ترجمه گوگل]سرزمین او پس از آن است - سخنان شام

9. Geoff Pye is director of human resources, Forte Restaurants.
[ترجمه ترگمان]جیوف عکاس، کارگردان منابع انسانی، Forte رستوران ها است
[ترجمه گوگل]جف په مدیر منابع انسانی، رستوران های فورت است

10. Her forte is recreating historical scenes, characters and lives.
[ترجمه ترگمان]استعداد او این است که صحنه های تاریخی، شخصیت ها و زندگی ها را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]سرزمین او بازسازی صحنه های تاریخی، شخصیت ها و زندگی است

11. You missed your forte somewhere along the line, Meg.
[ترجمه ترگمان]تو یه جایی تو خط جا خورده بودی مگ
[ترجمه گوگل]شما در جایی از خط خود ماندید

12. Mathematics was never my forte.
[ترجمه ترگمان]ریاضیات اصلا تخصص من نبود
[ترجمه گوگل]ریاضیات من هرگز فراموش نشدم

13. A Forte spokesperson says the launch of the Heritage campaign is timed to coincide with the Easter break.
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان \"Forte\" می گوید که راه اندازی برنامه میراث جهانی همزمان با تعطیلات عید پاک برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی Forte می گوید راه اندازی کمپین 'میراث' زمان بندی شده است که با وقفه عید پاک سازگار است

14. Fine lines and shading are not our cultural forte.
[ترجمه ترگمان]خطوط و سایه زیبایی استعداد فرهنگی ما نیستند
[ترجمه گوگل]خطوط زیبا و سایه زنی قلعه فرهنگی ما نیست

His forte is in geography.

چیرگی او در جغرافیا است.


Self-restraint has never been his forte.

خودداری هرگز صفت برجسته‌ی او نبوده است.


پیشنهاد کاربران

Cooking was not youforte
آشپزی کار ( هنر ) نیست

نقطه قوت
چیرگی

Foible متضاد Forte


کلمات دیگر: