کلمه جو
صفحه اصلی

beneficent


معنی : سودمند، مفید، خیر، نیکو کار، منعم
معانی دیگر : سودبخش، نافع، نیکومنش، صاحب کرم

انگلیسی به فارسی

نیکوکار، کریم، بخشنده


خیرخواهانه، سودمند، منعم، مفید، خیر، نیکو کار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: beneficently (adv.)
(1) تعریف: tending to do good; kindly; charitable.
متضاد: baleful, mean
مشابه: benevolent, big, charitable, generous, good, propitious

- His beneficent aunt had not only taken him in but raised him lovingly as her own son.
[ترجمه ترگمان] خاله beneficent تنها او را به عنوان فرزند خود بزرگ کرده بود
[ترجمه گوگل] عمه مفید او نه تنها او را گرفته، بلکه او را به عنوان دوست داشتنی به عنوان پسر خود مطرح کرد

(2) تعریف: resulting in an improvement or advantage; beneficial.
متضاد: maleficent
مشابه: beneficial

• kind; good
someone or something that is beneficent helps people or results in something good; a formal word.

مترادف و متضاد

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

خیر (صفت)
good, kind, genial, beneficent, benignant, big-hearted

نیکو کار (صفت)
upright, benefic, beneficent, righteous

منعم (صفت)
beneficent

beneficial


Synonyms: benevolent, helpful, kind, altruistic, benign, big-hearted, compassionate, generous, humanitarian, philanthropic, charitable


Antonyms: maleficent, cold-hearted, malicious, misanthropic, uncharitable


جملات نمونه

1. the beneficent man insisted on anonymity
مرد خیر اصرار کرد که نامش فاش نشود (گمنام باشد).

2. the most beneficent political regime in the world
خیرخواهانه ترین نظام سیاسی جهان

3. Was it a beneficent spell nurtured by our ancestors' good, obviously very good, karma?
[ترجمه ترگمان]ایا این یک افسون مفیدی بود که نیاکان ما به خوبی پرورش داده بودند، مشخصا خیلی خوب بودند، سرنوشت؟
[ترجمه گوگل]این یک طلسم سودمند است که توسط خوب های خوب، به وضوح بسیار خوب، کارما اجرایی شده است؟

4. Yet the beneficent mezzo-soprano voice is not really the ideal instrument, and this soprano has a younger, fresher tone.
[ترجمه ترگمان]با این حال، صدای beneficent - سوپرانو در حقیقت ابزار ایده آل نیست، و این سوپرانو یک تن جوان و تازه تر دارد
[ترجمه گوگل]با این حال صدای مازو-سوپرانو سودمند نیست که واقعا سازنده ایده آل باشد، و این سوپرانو جوان تر و تازه تر است

5. It was the beneficent by-product of competition between companies, each trying to outdo its rivals in visible splendour and architectural might.
[ترجمه ترگمان]این سود حاصل از رقابت بین شرکت ها بود، و هر کدام تلاش می کردند رقیب خود را در شکوه و شکوه مشهود از رقیب خود شکست دهند
[ترجمه گوگل]این محصول خیرخواه رقابت بین شرکت ها بود، هر کدام تلاش می کردند رقبای خود را در شکوه و توانایی قابل مشاهده و توانایی معماری بیرون بکشند

6. So are those who live in especially beneficent climates.
[ترجمه ترگمان]پس آن هایی هستند که در آب و هوای خوب زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین کسانی هستند که در آب و هوای بسیار مفید زندگی می کنند

7. Lucky star this beneficent sale of work is from capital supportive disaster area rebuilds merely, continuance " spirit of relieve the people in disaster " begin.
[ترجمه ترگمان]ستاره خوش شانس این فروش مفید اثر بخشی از منطقه فاجعه حمایتی پایتخت است که صرفا بازسازی را بازسازی می کند و \"روح زنده کردن مردم در فاجعه\" آغاز می شود
[ترجمه گوگل]ستاره خوش شانس این فروش سودمند از کار را از منطقه فاجعه حمایتی سرمایه بازسازی شده صرفا، ادامه 'روح از مردم را در فاجعه' را آغاز می کند

8. Ahura Mazda and the Beneficent Immortals.
[ترجمه ترگمان]اهورا مزدا و the Immortals
[ترجمه گوگل]اهورا مزدا و مزدوران خیرخواه

9. The Silkworm Goddess had been beneficent to the tiny village this year.
[ترجمه ترگمان]الهه Silkworm در سال جاری برای این روستای کوچک نیکوکار بود
[ترجمه گوگل]الهه ابریشم کریسمس در سال جاری به روستای کوچک رحم کرده است

10. The most normal and the most perfect human being is the one who most thoroughly addresses himself to the activity of his best powers,gives himself most thoroughly to the world around him,flings himself out into the midst of humanity,and is so preoccu pied by his own beneficent reaction on the world that he is practically unconscious of a sep arate existence. . .
[ترجمه ترگمان]کامل ترین و کامل ترین موجود بشری کسی است که به طور کامل خود را در معرض فعالیت بهترین نیروهای خود قرار می دهد، خود را به جهان پیرامونش پرتاب می کند، خود را به میان بشریت پرتاب می کند، و چنان از واکنش سودمند خودش در جهان آگاه است که عملا از موجودیت sep بی خبر است
[ترجمه گوگل]طبیعی ترین و کامل ترین انسان، کسی است که بیشتر خود را به فعالیت های بهترین قدرت های خود رهنمون می کند، بیشتر خود را به جهان اطراف خود می دهد، خود را در میان بشریت قرار می دهد، و به همین ترتیب از پیش تعریف شده است واکنش خیرخواهانه خود در جهان است که او عملا ناخودآگاه از وجود یک موجود زنده است

11. Everything important to the farm was under the care of a beneficent power, never conceived of as having a definite shape.
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای مزرعه مهم بود، تحت مراقبت از قدرت مفیدی بود که هرگز تصورش را هم نمی کرد که شکل مشخصی داشته باشد
[ترجمه گوگل]همه چیز مهم برای مزرعه تحت مراقبت از یک قدرت سودمند است، هرگز به عنوان داشتن یک شکل مشخص وجود دارد

12. With the introduction of agriculture mankind entered upon a long period of meanness, misery, and madness, from which they are only now being freed by the beneficent operation of the machine. Bertrand Russell
[ترجمه ترگمان]با معرفی کشاورزی بشری وارد دوره ای طولانی از پستی، فلاکت، و دیوانگی شده که از آن به وسیله عملیات سودمند ماشین آزاد می شوند برتراند راسل
[ترجمه گوگل]با معرفی زراعت، بشریت به دوره ای طولانی و بی رحم، بدبختی و جنون وارد می شود، که از طریق آن عملیات خیرخواهانه دستگاه تنها از طریق آنها آزاد می شود برتراند راسل

13. Unfortunately, history offers no guarantee that a more humane and beneficent style of life inevitably prevails.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، تاریخ تضمین نمی کند که سبک زندگی انسانی و beneficent از زندگی به طور اجتناب ناپذیری وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، تاریخ تضمین نمیدهد که یک سبک زندگی انسانی و منفعلانه بر سرنوشت خود غلبه کند

14. The frying - pan to be held, inactive, behind the beneficent bars of the broiler.
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه را باید نگه داشته، غیر فعال و پشت میله های beneficent of نگه دارید
[ترجمه گوگل]سرخ کردن برای نگهداری از جوجه های گوشتی غیر فعال می شود

the most beneficent political regime in the world

خیرخواهانه‌ترین نظام سیاسی جهان


پیشنهاد کاربران

بخشنده


کلمات دیگر: