1. Even the big shot has to carry his wife's purse.
[ترجمه علیزاده] حتی آدم مهم و با نفوذ هم مجبور است کیف پول همسرش را حمل کند.
[ترجمه ترگمان]حتی عکس بزرگ نیز باید کیسه همسرش را حمل کند
[ترجمه گوگل]حتی شات بزرگ باید کیف پول همسرش را حمل کند
2. He's a big shot in Chilean politics.
[ترجمه ترگمان]او یک عکس بزرگ در سیاست های شیلیایی است
[ترجمه گوگل]او یک ضربه بزرگ در سیاست های شیلی است
3. His father's a big shot and he thinks he is, too.
[ترجمه ترگمان]پدرش تیر بزرگی است و او هم فکر می کند که او هم هست
[ترجمه گوگل]پدرش یک ضربه بزرگ است و او فکر می کند که او نیز هست
4. He's a big shot in advertising.
[ترجمه ترگمان]او یک عکس بزرگ در تبلیغات است
[ترجمه گوگل]او یک ضربه بزرگ در تبلیغات است
5. His father is a big shot in steel industry.
[ترجمه ترگمان]پدرش یک عکس بزرگ در صنعت فولاد است
[ترجمه گوگل]پدرش یک ضربه بزرگ در صنعت فولاد است
6. He will be a big shot one day, she thinks.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که او یک روز بزرگ و بزرگ خواهد بود
[ترجمه گوگل]او یک روز شوت بزرگی می کند، او فکر می کند
7. You think you're a rising big shot when you haven't the brains to realize you never will amount to anything more than a two-bit paper pusher.
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی یه تیر انداز بزرگ از خودت در میاری وقتی که نتونستی تشخیص بدی که هیچ وقت چیزی بیشتر از یک هل دهنده کاغذ نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنم شما یک شات بزرگ رو به افزایش هستید زمانی که شما نه مغز برای تحقق بخشیدن به شما هرگز به چیزی بیش از یک فروشنده مقاله دو بیتی مقدار
8. You think you're a big shot when you haven't the brains to realize you'll never amount to anything more than a two-bit paper pusher.
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی وقتی که فکرش متوجه نیستی که هیچ وقت چیزی بیشتر از یک هل دهنده کاغذ نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید یک ضربه بزرگ است، زمانی که شما مغز را درک نکنید که هرگز به چیزی بیش از کاغذ شبیه به کاغذ دو بیتی نمی رسد
9. The big shot who made a great show on the world stage left but a fragile shadow to the world.
[ترجمه ترگمان]عکس بزرگی که یک نمایش بزرگ در صحنه جهانی ایجاد کرد، اما یک سایه شکننده برای جهان باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]شات بزرگی که نمایش بزرگ در صحنه جهانی را به نمایش گذاشت، اما یک سایه شکننده به جهان بود
10. Fanshaw is a big shot in merchant banking.
[ترجمه ترگمان]Fanshaw یک تیر بزرگ در بانک بازرگانی است
[ترجمه گوگل]Fanshaw یک ضربه بزرگ در بانکداری تجاری است
11. Then came Howard's misses and Fisher's first big shot.
[ترجمه ترگمان]بعد نوبت هاوارد و اولین تیر اندازی \"فیشر\" شد
[ترجمه گوگل]سپس اشتباهات هوارد و اولین شلیک بزرگ فیشر به وجود آمد
12. The man standing there is a big shot in our company.
[ترجمه ترگمان]مردی که اونجا وایساده یه تیر بزرگ تو شرکت ما هست
[ترجمه گوگل]مردی ایستاده است که در شرکت ما شلیک بزرگی است
13. He was the big shot who gave orders.
[ترجمه ترگمان]اون تیرانداز بزرگی بود که دستورها رو صادر کرد
[ترجمه گوگل]او شات بزرگی بود که دستور داد
14. The man standing rhere is a big shot in our company.
[ترجمه ترگمان]مردی که ایستاده بود، تیر بزرگی در گروهان ما بود
[ترجمه گوگل]مردی که در حال ایستادن است یک شات بزرگ در شرکت ما است