محاصره شده است، دور گرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دور چیزی گشتن، در برداشتن
encircled
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• surrounded, enclosed, hemmed in
جملات نمونه
1. a ring encircled his little finger
یک انگشتر بر انگشت کوچکش قرار داشت.
2. enemy forces encircled the town
نیروهای دشمن دور شهر را گرفتند.
3. The house is encircled by a high fence.
[ترجمه موسی] خانه توسط حصار بلندی احاطه شده است.
[ترجمه ترگمان]خونه رو یه حصار بلند احاطه کرده[ترجمه گوگل]خانه توسط حصار بالا محاصره شده است
4. The pond is encircled by trees.
[ترجمه ترگمان]و برکه با درختان احاطه شده است
[ترجمه گوگل]این حوضچه درختان محاصره شده است
[ترجمه گوگل]این حوضچه درختان محاصره شده است
5. A band of gray hair encircled his bald dome.
[ترجمه ترگمان]یک دسته موی خاکستری به دور سر طاس او حلقه زدند
[ترجمه گوگل]یک گروه از موهای خاکستری گنبد طاووس خود را محاصره کرد
[ترجمه گوگل]یک گروه از موهای خاکستری گنبد طاووس خود را محاصره کرد
6. The army was mobilized and encircled the airport.
[ترجمه ترگمان]ارتش بسیج شد و شهر را محاصره کرد
[ترجمه گوگل]ارتش بسیج شد و فرودگاه را محاصره کرد
[ترجمه گوگل]ارتش بسیج شد و فرودگاه را محاصره کرد
7. Strong fingers encircled her tiny wrists.
[ترجمه ترگمان]انگشتان قوی دست های کوچک او را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]انگشت های محکم مچ دست او را محاصره کرده اند
[ترجمه گوگل]انگشت های محکم مچ دست او را محاصره کرده اند
8. a pond encircled by trees.
[ترجمه ترگمان]یک برکه که از درختان دور باشد
[ترجمه گوگل]یک حوضچه درختان محاصره شده است
[ترجمه گوگل]یک حوضچه درختان محاصره شده است
9. The island was encircled by a dusty road.
[ترجمه ترگمان]جزیره با یک جاده گرد و خاکی احاطه شده بود
[ترجمه گوگل]این جزیره توسط یک جاده گرد و غبار احاطه شده است
[ترجمه گوگل]این جزیره توسط یک جاده گرد و غبار احاطه شده است
10. The island is encircled by a coral reef.
[ترجمه ترگمان]جزیره توسط یه رگه مرجان احاطه شده
[ترجمه گوگل]این جزیره توسط یک صخره مرجانی محاصره شده است
[ترجمه گوگل]این جزیره توسط یک صخره مرجانی محاصره شده است
11. The encircled forces had to be parleyed with.
[ترجمه ترگمان]نیروهای encircled باید با هم گفتگو می کردند
[ترجمه گوگل]نیروهای محاصره شده باید با آنها پارلمان شوند
[ترجمه گوگل]نیروهای محاصره شده باید با آنها پارلمان شوند
12. The city was encircled with troops.
[ترجمه ترگمان]شهر با سربازان محاصره شده بود
[ترجمه گوگل]شهر با سربازان محاصره شده بود
[ترجمه گوگل]شهر با سربازان محاصره شده بود
13. The airport was encircled by the rebels.
[ترجمه ترگمان]شورشیان توسط شورشیان محاصره شدند
[ترجمه گوگل]فرودگاه توسط شورشیان محاصره شده است
[ترجمه گوگل]فرودگاه توسط شورشیان محاصره شده است
14. The startling image of a piano encircled by a wedding ring exemplifies the notion of affinities developed by Magritte from the 1930s.
[ترجمه ترگمان]تصویر شگفت انگیز یک پیانو که توسط یک حلقه ازدواج احاطه شده، بیانگر ایده of توسعه یافته از دهه ۱۹۳۰ است
[ترجمه گوگل]تصویر شگفت انگیز پیانو که توسط یک حلقه عروسی محاصره می شود، مفهوم وابستگی هایی است که توسط مگریت از دهه 1930 ساخته شده است
[ترجمه گوگل]تصویر شگفت انگیز پیانو که توسط یک حلقه عروسی محاصره می شود، مفهوم وابستگی هایی است که توسط مگریت از دهه 1930 ساخته شده است
15. They were standing in the shadowy arcade that encircled the cobblestone courtyard.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حالی که حیاط سنگفرش حیاط را احاطه کرده بودند ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در بازی سایه ای ایستاده بودند که حیاط قلعه را محاصره کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در بازی سایه ای ایستاده بودند که حیاط قلعه را محاصره کرده بودند
پیشنهاد کاربران
محاط شده، محصورشده
encircled ( adj ) = محاصره شده ، محصور شده، احاطه شده
مثال:
the encircled celebrity actually became afraid of her fans
سلبریتی محاصره شده در واقع از طرفدارانش ترسیده است.
مثال:
the encircled celebrity actually became afraid of her fans
سلبریتی محاصره شده در واقع از طرفدارانش ترسیده است.
کلمات دیگر: