کلمه جو
صفحه اصلی

all round


معنی : دور تا دور
معانی دیگر : رجوع شود به: all-around، سرتاسر، کاملا، شامل هر چیز یا هرکس

انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: all-around.
مشابه: all-around

• having many various abilities; many-sided; general, total, comprehensive

مترادف و متضاد

دور تا دور (قید)
all round

جملات نمونه

1. Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
[ترجمه ترگمان]تولدت مبارک، جذاب، روشنفکر، و همه چیز با شکوهی است
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک به یک شخص جذاب، فکری، پیشرفته و همه جانبه پر زرق و برق

2. It was a ghastly business all round.
[ترجمه ترگمان]تمام این مدت کار وحشتناکی بود
[ترجمه گوگل]این یک کسب و کار شوم تمام دور بود

3. All round it's not a bad car.
[ترجمه ترگمان]دور و برش ماشین بدی نیست
[ترجمه گوگل]تمام دور آن یک ماشین بد نیست

4. Say what you have to say plainly. Don't go all round the circle to get here.
[ترجمه ترگمان]هرچه می خواهی بگو دور دایره نیا تا به اینجا برسه
[ترجمه گوگل]بگو آنچه را که باید بگوئی برای رفتن به اینجا، تمام دور دایره را نگیرید

5. The pop festival was relayed all round the world.
[ترجمه ترگمان]جشنواره پاپ در سراسر جهان پخش شد
[ترجمه گوگل]جشنواره پاپ در سراسر جهان پخش شد

6. They shook hands all round and prepared to depart.
[ترجمه ترگمان]همه با هم دست دادند و آماده عزیمت شدند
[ترجمه گوگل]آنها دستان خود را تکان دادند و آماده رفتن شدند

7. They've built a high fence all round to keep intruders out.
[ترجمه ترگمان]ان ها یک حصار بلند ساختند که دور شوند
[ترجمه گوگل]آنها حصارهای زیادی را برای دور نگه داشتن مهاجمین ساخته اند

8. There were disappointed expectations all round when the contents of his will became known.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که محتویات وصیت نامه معلوم شد انتظارات نا امید همه جا را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]زمانی که محتویات وی مشخص شد انتظارات ناامید کننده تمام شد

9. It ought to make life much easier all round.
[ترجمه ترگمان]باید زندگی را خیلی راحت تر کرد
[ترجمه گوگل]این باید زندگی را بسیار راحت تمام دور

10. With a smile, he makes introductions all round.
[ترجمه ترگمان]با یک لبخند او را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]با یک لبخند، او همه چیز را معرفی می کند

11. They've built a fence all round to stop the children falling in.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک حصار ساخته بودند تا جلوی آمدن بچه ها را بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها تمام حصار را برای جلوگیری از افتادن کودکان ساخته اند

12. We are working all round the clock to finish this dictionary!
[ترجمه ترگمان]ما در سراسر ساعت کار می کنیم تا این فرهنگ لغت را تمام کنیم!
[ترجمه گوگل]ما تمام وقت کار می کنیم تا این فرهنگ لغت را تمام کنیم!

13. There were soldiers positioned all round the town.
[ترجمه ترگمان]سربازان در اطراف شهر قرار داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان در سراسر شهر قرار داشتند

14. The mirrors all round the walls give an illusion of greater space.
[ترجمه ترگمان]در اطراف دیوارها آینه روی دیوارها یک رویا دیده می شود
[ترجمه گوگل]آینه هایی که در اطراف دیوارها قرار دارند، توهم فضای بیشتری را به وجود می آورند

15. Television camera crews broadcast the event all round the world.
[ترجمه ترگمان]کارکنان دوربین های تلویزیونی این رویداد را در سراسر جهان پخش کردند
[ترجمه گوگل]خدمه دوربین های تلویزیونی این رویداد را در سراسر جهان پخش کرد

پیشنهاد کاربران

همه جانبه

مثل همیشه

همه فن حریف

روی هم رفته
همه کاره all - round individual

همه کاره، همه جانبه، چند منظوره
all purpose

فراگیر، جامع، عمومی



کلمات دیگر: