کلمه جو
صفحه اصلی

chant


معنی : سرود، مناجات، اهنگ ساده و کشیده، سرایش، سرود یا اهنگ خواندن
معانی دیگر : (موسیقی) آهنگ، نغمه، ترانه، نوا، رامش، هرچیزی که به طور موزون تکرار شود، (در مراسم مذهبی) آواز قرائت مانند، آواز مناجاتی، (با صدای بلند و موزون) مناجات کردن، با صدای یکنواخت و تلاوت مانند ادا کردن، موزون و مکرر گفتن، صدای یکنواخت و تلاوت مانند

انگلیسی به فارسی

آهنگ ساده و کشیده، مناجات، سرود، سرود یا آهنگ خواندن


آواز خواندن، سرود، مناجات، اهنگ ساده و کشیده، سرایش، سرود یا اهنگ خواندن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a song, esp. one which is sung on the same note or few notes throughout.
مشابه: dirge, monotone, plainchant, plainsong, song

- The anti-war protesters began a loud chant, which they repeated throughout the morning.
[ترجمه ترگمان] معترضان ضد جنگ شعار بلندی را شروع کردند که صبح آن را تکرار کردند
[ترجمه گوگل] معترضان ضد جنگ شروع به آواز بلند کردند که در تمام روز صبح تکرار شد

(2) تعریف: in religious services, a prayer or reading from a holy book sung to a simple melody with many syllables on each pitch.
مشابه: canticle, Gregorian chant, incantation, monotone, plainchant, plainsong, psalm

- The minister began the chant and the congregation answered.
[ترجمه ترگمان] وزیر اذان گفت و نمازگزاران پاسخ دادند
[ترجمه گوگل] وزیر شعار شروع شد و جماعت پاسخ داد

(3) تعریف: words spoken rhythmically over and over on a single pitch.
مشابه: cant, monotone

- The fans broke into a chant of "First and ten, do it again!"
[ترجمه ترگمان] طرفداران سرود \"اول و ده\" را خواندند، این کار را دوباره انجام دهید! \"
[ترجمه گوگل] طرفداران به شعار 'اول و ده، دوباره انجام می شود!'
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chants, chanting, chanted
(1) تعریف: to sing in a chanting style.
مشابه: intone, sing, vocalize

- The rabbi chanted the passage from the Torah.
[ترجمه حلما] خاخام متنی از تورات را سرود
[ترجمه ترگمان] خاخام the تورات را سر داد
[ترجمه گوگل] خرگوش عطیه از تورات را خواند

(2) تعریف: to read or speak rhythmically on a single pitch.
مترادف: intone

- He closed his eyes and chanted the words of the poem.
[ترجمه ترگمان] چشمانش را بست و کلمات شعر را سر داد
[ترجمه گوگل] او چشمانش را بست و شعر را شعر کرد

(3) تعریف: to recount or celebrate in a chant.
مترادف: intone
مشابه: psalm

- The crowd chanted its loyalty to the leader.
[ترجمه حلما] جمعیت وفاداری خود به رهبر را شعار دادند
[ترجمه ترگمان] جمعیت وفاداری خود را به رهبر اعلام کرد
[ترجمه گوگل] این جمعیت وفاداری خود به رهبر را شگفت زده کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to sing or read psalms, prayers, or poetry in a chanting style.
مترادف: intone
مشابه: recite

- The monks chanted and prayed.
[ترجمه ترگمان] راهبان سرود خواندند و دعا خواندند
[ترجمه گوگل] راهبان شنیده و دعا می کنند

• song, monotonous utterance, intonation
sing, intone, recite
a chant is a word or group of words that is repeated over and over again.
a chant is also a religious song or prayer that is sung on only a few notes.
when you chant, you repeat the same words over and over again, or you sing a religious song or prayer.

مترادف و متضاد

سرود (اسم)
singing, song, sing, anthem, hymn, chant, chanson, cantata, canticle, psalm, canto, carol, twitter, twittering, warble, hymnody

مناجات (اسم)
hymn, chant, psalm, litany

اهنگ ساده و کشیده (اسم)
chant

سرایش (اسم)
singing, chant, solmization

سرود یا اهنگ خواندن (فعل)
chant

chorus of song


Synonyms: carol, croon, hymn, incantation, intonation, lilt, melody, psalm, shout, singing, song, trill, tune, warble


sing simple song or song part


Synonyms: cantillate, carol, chorus, croon, descant, doxologize, drone, intone, recite, shout, tune, vocalize, warble


جملات نمونه

1. a religious chant
سرود مذهبی

2. The team's supporters sang a victory chant.
[ترجمه Sahar azizi] هواداران تیم سرود پیروزی سر دادند ( خواندند )
[ترجمه ترگمان]حامیان تیم آهنگ پیروزی را خواندند
[ترجمه گوگل]طرفداران تیم پیروزی را آواز خواندند

3. He was greeted by the chant of "Judas! Judas!".
[ترجمه حلما] از او با سرود "یهودا یهودا" استقبال شد
[ترجمه ترگمان]او از شعار \"یهودا\" استقبال کرد خائن! \"
[ترجمه گوگل]او توسط شعار 'یهودا' پذیرفته شد! یهودا! '

4. The fans started to sing the familiar football chant, "Here we go, here we go, here we go!".
[ترجمه ترگمان]طرفداران شروع به خواندن آواز فوتبال آشنا کردند، \"در اینجا ما می رویم، اینجا می رویم، اینجا می رویم!\"
[ترجمه گوگل]طرفداران شروع به خواندن شعار آشنا فوتبال کردند: 'اینجا برویم، اینجا برویم، اینجا برویم!'

5. The subject of his poem is to chant the praises of labour heroes.
[ترجمه حلما] موضوع شعرش سرودن در مدح قهرمانان کار است
[ترجمه ترگمان]موضوع شعر او این است که از قهرمانان کارگری تعریف و تمجید کند
[ترجمه گوگل]موضوع شعر او ستایش ستایش قهرمانان کار است

6. Others in the crowd took up the chant .
[ترجمه ترگمان]دیگران در میان جمعیت شعار می دادند
[ترجمه گوگل]دیگران در جمعیت آواز خواندن را آغاز کردند

7. The chant was deafeningly clear from the outset.
[ترجمه حلما] سرود از ابتدا به طرز کر کننده ای واضح بود
[ترجمه ترگمان]این شعار از ابتدا گوش خراش بود
[ترجمه گوگل]آواز خواندن از همان ابتدا روشن بود

8. The chant is certain to be sustained until the International Board announce their decision at their annual meeting in Auckland next April.
[ترجمه ترگمان]این شعار تا زمانی که هیات بین المللی تصمیم خود را در نشست سالیانه خود در ماه آوریل آینده در اوکلند اعلام کند، قطعی است
[ترجمه گوگل]این قطعنامه تا زمانی که هیئت بین المللی تصمیم خود را در جلسه سالانه خود در اکلند در ماه آوریل برگزار کند، قطعا ادامه خواهد یافت

9. The former had come to Chant in a derelict house in Clerkenwell; about that there was no ambiguity.
[ترجمه ترگمان]قبل از این بود که در خانه متروکه به آواز خواندن من گوش دهد؛ در این مورد هیچ گونه ابهام و ابهام وجود نداشت
[ترجمه گوگل]سابق در Chant در یک خانه خالی در Clerkenwell آمده بود؛ در مورد آن ابهام وجود ندارد

10. They chant their tables before playtime with tops, skipping ropes and hoops.
[ترجمه ترگمان]قبل از شروع بازی، میزه ای خود را با نوک می زنند و طناب و حلقه ها را برمی دارند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از بازی با توپ ها، تپانچه ها و حلقه ها را می خوانند

11. A V-sign, an offensive tattoo and a drunken chant could be sufficient for a police officer to act.
[ترجمه ترگمان]یه علامت بد، یه خالکوبی تهاجمی و صدای مستی میتونه برای یه افسر پلیس کافی باشه
[ترجمه گوگل]یک علامت V، خال کوبی تهاجمی و آواز مستی می تواند برای یک افسر پلیس عمل کند

12. Yet each year they continue to chant the get-tough mantra: more funding, more firepower and stiffer sanctions.
[ترجمه ترگمان]با این حال هر ساله این شعار دشوار را شعار می دهند: سرمایه گذاری بیشتر، قدرت آتش بیشتر و تحریم های سنگین تر
[ترجمه گوگل]با این حال هر سال آنها ادامه می دهد که ماتریال ماتریکس، سخت تر، تحریم های سخت تر و سخت تر می شود

13. And then he stopped to chant and puff at the pipe.
[ترجمه ترگمان]و بعد ایستاد و شروع به خواندن و پف کردن پیپ کرد
[ترجمه گوگل]و سپس او متوقف شد تا شعار و پف را در لوله

14. The old woman began to chant.
[ترجمه ترگمان]پیرزن شروع به خواندن کرد
[ترجمه گوگل]زن قدیمی شروع به آواز خواندن کرد

a religious chant

سرود مذهبی


the spectators broke into a chant: "one more goal, one more goal!"

تماشاگران شروع کردند به خواندن: «یه گل دیگه بزن، یه گل دیگه بزن!»


He gets up at dawn and chants religious songs.

سحرگاه بیدار می‌شود و سرود مذهبی تلاوت می‌کند.


the demonstrators were chanting: "freedom! freedom!"

تظاهرکنندگان فریاد می‌زدند: «آزادی، آزادی!»


پیشنهاد کاربران

باریتم خواندن

دَم گرفتن

هم خوانی

زمزمه


آهنگ ساده و کشیده

شعار دادن حین راهپیمایی

متن هم اهنگ ( هم وزن )

با متن خوانندن


کلمات دیگر: