کلمه جو
صفحه اصلی

devilish


معنی : خبیی، بسیار بد، اهریمنی، شیطان صفت
معانی دیگر : شیطانی، ابلیسی، شیطان مانند، بدجنس، بدذات، بی پروا و پرحرارت، شهر آشوب، آتش پاره، دیو سرشت، (عامیانه) بسیار بد، افتضاح، بی نهایت، یک دنیا

انگلیسی به فارسی

شیطان صفت، بسیار بد، اهریمنی


اهریمنی، بسیار بد، شیطان صفت، خبیی


انگلیسی به انگلیسی

• diabolic, demonic, satanic; evil, wicked
a devilish idea or action is cruel or wicked.

مترادف و متضاد

خبیی (صفت)
abominable, devilish, evil, hellish, malicious, mischievous, miscreant

بسیار بد (صفت)
detestable, devilish, terrible, desperate

اهریمنی (صفت)
devilish, diabolical, diabolic

شیطان صفت (صفت)
devilish, impish, infernal

wicked


Synonyms: accursed, atrocious, bad, brutish, cloven-footed, cursed, damnable, demoniac, demonic, detestable, diabolic, diabolical, evil, execrable, fiendish, hellborn, hellish, infernal, inhuman, iniquitous, Mephistophelian, nefarious, satanic, serpentine, unhallowed, villainous


Antonyms: angelic, godlike, good, moral


جملات نمونه

1. their devilish plan was discovered in time
نقشه ی شیطانی آنان به موقع کشف شد.

2. Dalton looked at her with a devilish grin.
[ترجمه ترگمان]اقای دالتون با پوزخندی شیطانی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]دالتون به او نگاه کرد و فریاد زد:

3. He was handsome, with a devilish charm.
[ترجمه ترگمان] اون زیبا بود، با یه طلسم شیطانی
[ترجمه گوگل]او خوش تیپ بود، با جذابیت شیطان

4. A battlefield for every devilish emotion known to man.
[ترجمه ترگمان]یک میدان جنگ برای هر احساس شیطانی که در آن شناخته شده است
[ترجمه گوگل]میدان جنگ برای هر احساسی شیطانی شناخته شده به انسان است

5. The devilish smile, oblique and sharp as a scar, had come back to the gaunt face.
[ترجمه ترگمان]لبخند شیطانی که مورب و تیز بود به صورت لاغر و نحیف برگشته بود
[ترجمه گوگل]لبخند شیطانی، مورب و تیز به عنوان یک اسکار، به چهره خشن بازگشت

6. These clouds took on startling devilish shapes, progressing towards us.
[ترجمه ترگمان]این ابرها در حال پیشروی به سمت ما در حال پیشروی بودند
[ترجمه گوگل]این ابرها بر روی شکل های شیطانی شگفت انگیز، به سمت ما حرکت کردند

7. A devilish Maxwell put this cartoon on a corridor wall.
[ترجمه ترگمان]این کارتون \"ماکسول\" - ه که این کارتون رو روی دیوار راهرو قرار داده
[ترجمه گوگل]ماکسول شیطان این کارتون را روی دیوار راهرو قرار داده است

8. That lack of balance too is devilish.
[ترجمه ترگمان]این عدم تعادل هم شیطانی است
[ترجمه گوگل]این عدم تعادل نیز شیطانی است

9. Charlton Heston plays Perry, complete with devilish beard, and he does everything but cackle with delight over his evilness.
[ترجمه ترگمان]چارلتون هستون با ریشش بازی می کند، با ریش شیطان کامل است، و همه کارها را انجام می دهد، اما با شوق و ذوق حرف می زند
[ترجمه گوگل]چارلتون هیستون بازی Perry را با ریش شیطان پر می کند، و او همه چیز را انجام می دهد، اما با لذت بر شیطانی او، از او می ترسد

10. What devilish torture had Raimundo dreamed up now?
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر چه شکنجه ای را دیده بودم؟
[ترجمه گوگل]حالا چه ریموندو شکنجه شیطانی کرده؟

11. She played a devilish trick on him.
[ترجمه ترگمان] اون یه حقه شیطانی رو بهش زد
[ترجمه گوگل]او یک ترفند شیطانی روی او بازی کرد

12. It was devilish hard work climbing the mountain.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که از کوه بالا می رفتیم
[ترجمه گوگل]این سخت کار سخت شیطان کوهنوردی بود

13. I don't have the faire, that devilish charm.
[ترجمه ترگمان]من اون طلسم شیطانی رو ندارم
[ترجمه گوگل]من فایده ای ندارم، این جذابیت شیطان

14. Even worse, this devilish master takes advantage of his dog's loyalty. When they are near to the end, he will tell his dog to stop, then he would have a walkover.
[ترجمه ترگمان]حتی بدتر، این ارباب شیطانی از وفاداری سگش سو استفاده می کند وقتی به پایان برسند، او به سگش خواهد گفت که بایستد، سپس یک walkover خواهد داشت
[ترجمه گوگل]حتی بدتر از این، استاد شیطانی از وفاداری سگ خود بهره می برد هنگامی که آنها نزدیک به پایان است، او سگ خود را برای متوقف کردن، و سپس او می خواهد walkover

Their devilish plan was discovered in time.

نقشه‌ی شیطانی آنان به موقع کشف شد.


She is devilishly clever.

او در زرنگی دست شیطان را از پشت بسته.


The food was devilish; I for one couldn't eat it.

خوراک افتضاح بود؛ من که نتوانستم بخورم.


That day it was devilishly hot.

آن روز بی‌اندازه گرم بود.



کلمات دیگر: