بزهکاری خردسالان، بزهکاری نوجوانان (معمولا زیر 18 ساله)
juvenile delinquency
بزهکاری خردسالان، بزهکاری نوجوانان (معمولا زیر 18 ساله)
انگلیسی به فارسی
بزهکاری خردسالان، بزهکاری نوجوانان (بهطور معمول زیر 18 ساله)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: juvenile delinquent (n.)
مشتقات: juvenile delinquent (n.)
• : تعریف: antisocial or criminal behavior by a juvenile person, which often warrants legal action.
• legal offenses committed by minors, antisocial behavior on the part of young persons
juvenile delinquency is vandalism and other criminal behaviour that is committed by young people who are not yet old enough to be legally considered as adults.
juvenile delinquency is vandalism and other criminal behaviour that is committed by young people who are not yet old enough to be legally considered as adults.
جملات نمونه
1. There is a high rate of juvenile delinquency in this area.
[ترجمه ترگمان]میزان زیادی از بزهکاری نوجوانان در این منطقه وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این منطقه میزان بزهکاری نوجوانان بالا است
[ترجمه گوگل]در این منطقه میزان بزهکاری نوجوانان بالا است
2. We can curb juvenile delinquency by education.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم بزهکاری نوجوانان را از طریق آموزش مهار کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم بزهکاری نوجوانان را با آموزش و پرورش محدود کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم بزهکاری نوجوانان را با آموزش و پرورش محدود کنیم
3. He is an expert in juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]او متخصص بزهکاری نوجوانان است
[ترجمه گوگل]او متخصص قربانیان نوجوان است
[ترجمه گوگل]او متخصص قربانیان نوجوان است
4. The authorities are at their wits'end about juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]مقامات در هوش خود هستند تا به بزهکاری نوجوانان پایان دهند
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد عواقب قانونی آنها در رابطه با مجازات نوجوانان هستند
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد عواقب قانونی آنها در رابطه با مجازات نوجوانان هستند
5. The problem of juvenile delinquency presented itself for the attention from the whole society.
[ترجمه ترگمان]مشکل بزهکاری نوجوانان به خاطر توجه همه جامعه به خود ارائه شد
[ترجمه گوگل]مشکل بزهکاری نوجوانان خود را برای توجه همه جامعه اعلام کرد
[ترجمه گوگل]مشکل بزهکاری نوجوانان خود را برای توجه همه جامعه اعلام کرد
6. We could always relate to the juvenile delinquency thing.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه می توانیم به مساله بزهکاری نوجوانان مرتبط باشیم
[ترجمه گوگل]ما همیشه می توانیم به بزهکاری نوجوانان مربوط شویم
[ترجمه گوگل]ما همیشه می توانیم به بزهکاری نوجوانان مربوط شویم
7. But there is nothing new in juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیز جدیدی در بزهکاری نوجوانان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز جدیدی در بزهکاری نوجوانان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز جدیدی در بزهکاری نوجوانان وجود ندارد
8. The study clearly demonstrates the link between juvenile delinquency and child abuse.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به وضوح ارتباط بین بزهکاری نوجوانان و آزار و اذیت کودکان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعه به وضوح ارتباط بین بزهکاری نوجوانان و سوء استفاده از کودکان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعه به وضوح ارتباط بین بزهکاری نوجوانان و سوء استفاده از کودکان را نشان می دهد
9. Relating to social effect, juvenile delinquency has become one of the three global public nuisances and serious social problem.
[ترجمه ترگمان]در ارتباط با تاثیر اجتماعی، بزهکاری نوجوانان به یکی از سه مشکل بزرگ عمومی و مشکل اجتماعی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]با توجه به تأثیر اجتماعی، بزهکاری نوجوانان یکی از سه مزاحمت عمومی جامعه و یک مشکل اجتماعی محسوب می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به تأثیر اجتماعی، بزهکاری نوجوانان یکی از سه مزاحمت عمومی جامعه و یک مشکل اجتماعی محسوب می شود
10. The spread of juvenile delinquency in our own age is largely due to parental laxity.
[ترجمه ترگمان]گسترش بزهکاری نوجوانان در عصر ما عمدتا به دلیل سستی والدین است
[ترجمه گوگل]گسترش سقط جنین در سن خود ما عمدتا به علت سستی والدین است
[ترجمه گوگل]گسترش سقط جنین در سن خود ما عمدتا به علت سستی والدین است
11. They are holding a forum on juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک فروم در رابطه با بزهکاری نوجوانان برگزار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال برگزاری یک انجمن برای تخلفات نوجوان هستند
[ترجمه گوگل]آنها در حال برگزاری یک انجمن برای تخلفات نوجوان هستند
12. Social problems like poverty, juvenile delinquency, unemployment, etc. are in relation to overpopulation.
[ترجمه ترگمان]مشکلات اجتماعی مانند فقر، بزهکاری نوجوانان، بیکاری و غیره در رابطه با اضافه جمعیت است
[ترجمه گوگل]مشکلات اجتماعی مانند فقر، بزهکاری نوجوانان، بیکاری و غیره در ارتباط با جمعیت بیش از حد است
[ترجمه گوگل]مشکلات اجتماعی مانند فقر، بزهکاری نوجوانان، بیکاری و غیره در ارتباط با جمعیت بیش از حد است
13. an increase in juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]افزایش بزهکاری نوجوانان
[ترجمه گوگل]افزایش بزهکاری نوجوانان
[ترجمه گوگل]افزایش بزهکاری نوجوانان
14. The public housing units have frequently become slums and hotbeds of crime, especially juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]واحدهای مسکونی دولتی اغلب به محله های فقیرنشین و کانون های جرم، به ویژه بزهکاری نوجوانان تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]واحدهای مسکونی عمومی غالبا تبدیل به فقرای فقیرنشین و جغرافیایی از جمله جرم و جنایت می شوند
[ترجمه گوگل]واحدهای مسکونی عمومی غالبا تبدیل به فقرای فقیرنشین و جغرافیایی از جمله جرم و جنایت می شوند
پیشنهاد کاربران
خلافکاری/بزهکاری/قانون شکنی نوجوانان
در کل منظورش اینه که افرادی که هنوز به سن قانونی نرسیدن و یک سری جرم مرتکب میشن ( ناشی از عدم تربیت )
در کل منظورش اینه که افرادی که هنوز به سن قانونی نرسیدن و یک سری جرم مرتکب میشن ( ناشی از عدم تربیت )
بزهکاری نوجوانان
کلمات دیگر: