کلمه جو
صفحه اصلی

benefited

انگلیسی به فارسی

بهره مند شد، احسان کردن، فایده بردن، فایده رساندن


جملات نمونه

1. he has benefited from the rise in prices
او از بالارفتن قیمت ها منفعت برده است.

2. my father's advice benefited me greatly
پندهای پدرم خیلی برایم سودمند بود.

پیشنهاد کاربران

Adjective :
بهره مند
بهره برده
منفعت برده
سود برده
متنعم شده
برخوردار شده
Benefited from something = بهره مند شده از چیزی

سود بردن
منفعت


کلمات دیگر: