1. The wicked fairy bewitched the princess and made her fall into a long sleep.
[ترجمه ترگمان]جن خبیث، شاهزاده خانم را جادو کرده و او را به خواب عمیقی فرو برد
[ترجمه گوگل]پری خشمگین شاهزاده خانم را سرکوب کرد و سقوط او را به خواب طولانی تبدیل کرد
2. He was bewitched by her beauty.
[ترجمه ترگمان]مسحور زیبایی او شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را تحریک کرد
3. The wicked fairy bewitched the prince and turned him into a frog.
[ترجمه ترگمان]جن خبیث شاهزاده را جادو کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]پری خشمگین شاهزاده را سرکوب کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
4. She was not moving, as if someone had bewitched her.
[ترجمه ترگمان]انگار کسی او را جادو کرده بود
[ترجمه گوگل]او حرکت نکرد، انگار کسی به او خیره شده بود
5. Mary bewitched him with her smile.
[ترجمه ترگمان]مری با لبخند او را مسحور ساخته بود
[ترجمه گوگل]مری او را با لبخندش خفه کرد
6. Antonio was bewitched by the beauty of Cleopatra.
[ترجمه ترگمان](آنتونیو)مجذوب زیبایی کلئوپاترا شد
[ترجمه گوگل]آنتونیو توسط زیبایی کلئوپاترا خفه شد
7. He was mesmerized by her bewitching green eyes.
[ترجمه ترگمان]او مسحور چشمان سبزش شده بود
[ترجمه گوگل]او با چشمان سبز چشمهایش غرق شد
8. Frank was a quiet young man with bewitching brown eyes.
[ترجمه ترگمان]فرانک جوانی آرام و آرام با چشمان قهوه ای جذاب بود
[ترجمه گوگل]فرانک یک مرد جوان آرام بود و با چشمان قهوه ای خیره کننده بود
9. He was completely bewitched by her beauty.
[ترجمه ترگمان]او کاملا مسحور زیبایی او شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را کاملا تحت الشعاع قرار داد
10. The husband agreed that he had been bewitched; he spoke like a somnambulist, in tones of grief.
[ترجمه ترگمان]شوهر به این نتیجه رسیده بود که او مسحور شده است؛ مانند آدمی که در خواب راه می رود، با لحنی مملو از غم و اندوه حرف می زد
[ترجمه گوگل]شوهر توافق کرد که او دستگیر شده است؛ او مثل یک تکه ای از گناه صحبت کرد
11. Tim's utterly bewitched by her.
[ترجمه ترگمان]تیم کاملا مسحور او شده
[ترجمه گوگل]تیم کاملا توسط او سرکوب شده است
12. Back in Vienna he had been bewitched by the viciously witty judgments of the satirist, Karl Kraus.
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت به وین، از قضاوت viciously witty هجو نویس، کارل کراوس، مسحور شده بود
[ترجمه گوگل]او در وین توسط کارل کراوس، توسط قضاوت های ظالمانه و عجیب و غریب طنزپرداز، تحت تأثیر قرار گرفته است
13. I was bewitched by Claire, instantly, helplessly.
[ترجمه ترگمان]من توسط کلر مسحور شده بودم، فورا، با درماندگی
[ترجمه گوگل]من کلر را بلافاصله، ناخوشایند تحسین کردم
14. But design debates can also bewitch organizations.
[ترجمه ترگمان]اما مناظرات طراحی نیز می تواند سازمان ها را bewitch کند
[ترجمه گوگل]اما بحث های طراحی نیز می توانند سازمان ها را تغییر دهند
15. I can teach you how to bewitch the mind and ensnare the senses.
[ترجمه ترگمان]می توانم به تو یاد بدهم که چطور ذهن را جادو کنی و حواس را به دام بندازی
[ترجمه گوگل]من می توانم به شما بگویم که چگونه ذهن را تحمل کنید و حواس را بچرخانید