کلمه جو
صفحه اصلی

alarmist


معنی : ترساننده، ادمی که ایجاد وحشت بیمورد کند
معانی دیگر : (کسی که خطر را از آنچه هست بزرگتر جلوه می دهد) جنجالی، جنجال برانگیز، اهل غصه خوری و دلواپسی، آشوب طلب، هراس آفرین، هوچی، شخصاشوب طلب

انگلیسی به فارسی

شخص آشوب‌طلب


هشدار دهنده، ترساننده، ادمی که ایجاد وحشت بیمورد کند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who tends to exaggerate dangers and raise undue alarms.
صفت ( adjective )
• : تعریف: characteristic of an alarmist.

• one who tends to needlessly alarm others
alarmist means causing unnecessary alarm.

مترادف و متضاد

Synonyms: Cassandra, Chicken Little, pessimist, scaremonger, voice of doom


ترساننده (اسم)
alarmist, scaremonger, terrorist

ادمی که ایجاد وحشت بی مورد کند (اسم)
alarmist, scaremonger

person who spreads alarm


جملات نمونه

She is an alarmist about her baby's health.

در مورد سلامتی بچه‌اش جنجال برمی‌انگیزد.


1. she is an alarmist about her baby's health
در مورد سلامتی بچه اش جنجال برمی انگیزد.

2. Contrary to the more alarmist reports, he is not going to die.
[ترجمه ترگمان]برخلاف گزارش های more، او نخواهد مرد
[ترجمه گوگل]بر خلاف گزارش های هشدار دهنده، او نمی خواهد به مرگ برسد

3. The company dismissed his arguments as alarmist.
[ترجمه ترگمان]شرکت استدلالات خود را به عنوان \"alarmist\" رد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت استدلال های خود را به عنوان زنگ خطر رد کرد

4. The alarmist tone further illustrates that even in exile, Salinas remains a potent political force here.
[ترجمه ترگمان]لحن alarmist بیشتر نشان می دهد که حتی در تبعید سالیناس یک نیروی سیاسی قوی در اینجا باقی می ماند
[ترجمه گوگل]لحن هشدار دهنده بیشتر نشان می دهد که حتی در تبعید، سالیناس یک نیروی قوی سیاسی در اینجا باقی می ماند

5. I do not wish to be alarmist, but the situation in the region is worse than it has been in many months.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم alarmist باشم، اما وضعیت در منطقه بدتر از آن چیزی است که در ماه های گذشته اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به زحمت بیفتم، اما وضعیت در منطقه بدتر از آن است که در چند ماه گذشته بوده است

6. Some say such fears are alarmist.
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که این ترس ها alarmist هستند
[ترجمه گوگل]برخی می گویند چنین ترس هایی آزاردهنده است

7. Nevertheless, he thought Theo unduly alarmist in warning him that women like her were out to fleece him.
[ترجمه ترگمان]با این همه، او فکر می کرد که تئو بی جهت به او هشدار می دهد که زن ها او را بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]با این وجود، او Theo را به طور ناگهانی هشدار داد و به او هشدار داد که زنان مانند او از او خوابیده اند

8. He has been neither an apologist nor an alarmist.
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه گوگل]او نه متاهل و نه آزار دهنده است

9. There has been a lot of alarmist publicity about genetically modified foods.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات بسیار زیادی در مورد غذاهای اصلاح شده ژنتیکی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]تبلیغات زیادی در مورد غذاهای اصلاح شده ژنتیکی وجود دارد

10. The ambassador dismissed these views as excessively alarmist.
[ترجمه ترگمان]سفیر این نظریات را بیش از حد alarmist کرد
[ترجمه گوگل]سفیر این دیدگاه ها را بیش از حد هشدار داد

11. We mustn't be alarmist.
[ترجمه ترگمان]ما نباید او را از این کار ناراحت کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید هشدار دهنده باشیم

12. This is not just alarmist talk.
[ترجمه ترگمان]این فقط حرف زدن رو کم می کنه
[ترجمه گوگل]این فقط بحث زنگ خطر نیست

13. The trouble with this alarmist view is that it's nothing new.
[ترجمه ترگمان]مشکل این مرد، این است که چیز جدیدی نیست
[ترجمه گوگل]مشکل این دیدگاه هشدار دهنده این است که هیچ چیز جدیدی نیست

14. In places like Trinidad, that sounds a little alarmist.
[ترجمه ترگمان]در مکان هایی مانند ترینیداد، این کمی alarmist به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در مکان هایی مانند ترینیداد، این یک زنگ خطر کوچک است

پیشنهاد کاربران

کسی که حالش آشوب باشه - کسی که بیخودی شلوغش میکنه - کسی که نگرانی های بی مورد و نابجا و افراطی نسبت به یک سری از موضوعات داره
مثلا یه مادری که اجازه نمیده بچه اش از خونه خارج بشه فقط به خاطر آدم ربایی که چند روز پیش در همون شهر صورت گرفته. در واقع چیزی که همه جای دنیا اتفاق میفته و نشدنیه که بخاطر مشاهده چنین اتفاقاتی زندگی طبیعیمونو مختل کنیم اونم زمانی که یه آدم معمولی با شغل و جایگاه اجتماعی - سیاسی معمولی هستیم و موقعیت خیلی حساسی نداریم و سرمون تو کار خودمونه و تنمون برای دردسر نمیخاره. این مادر یک شخصیت آشوب طلب داره که با بزرگ کردن چیزای جزئی و بی ربط اجازه درست و منطقی فکر کردن رو به خودش نمیده. این فرد از داشتن alarmism ( آشوب طلبی ناخودآگانه ) رنج میبره و باعث ایجاد تنش در اطرافیان خودش میشه و اونارو توی تنگنا و وضعیتی قرار میده که نباید.

a person who spreads unnecessary fear about something that is not truly dangerous


کلمات دیگر: