کلمه جو
صفحه اصلی

deuced


معنی : گیج، پریشان
معانی دیگر : اهریمنی، جهنمی، مرده شور برده، لعنتی، بسیار، خیلی، معرکه (deucedly هم می گویند)، darned : مضطرب، سر در گم

انگلیسی به فارسی

( confounded ، darned =) مضطرب، پریشان، گیج، سردرگم


جنبش، گیج، پریشان


انگلیسی به انگلیسی

• damned, confounded

مترادف و متضاد

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

پریشان (صفت)
disturbed, faraway, disheveled, disconsolate, heartsick, distressed, deuced, distracted, distressful

جملات نمونه

1. a deuced clever girl
دختر خیلی زبل

2. you're in a deuced fix now!
حالا در بد مخمصه ای گرفتار شده ای !

3. Where's that deuced boy?
[ترجمه ترگمان]این پسر گیج کجاست؟
[ترجمه گوگل]پسر کجاست؟

4. What deuced bad luck!
[ترجمه ترگمان]چی؟ بد شانسی!
[ترجمه گوگل]چه بد شانس آوردی

5. You're not always so deuced careful of appearances.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه این قدر نگران نیستی
[ترجمه گوگل]شما همیشه از نظر ظاهری دقت نمیکنید

6. He isn't so deuced clever.
[ترجمه ترگمان]اون قدر ترسو و ترسو نیست
[ترجمه گوگل]او خیلی هوشمندانه نیست

7. The man's a deuced fool!
[ترجمه ترگمان]این مرد خل و چل است!
[ترجمه گوگل]این مرد احمق است!

8. Now, barring all that, I mean to say she is a deuced fine girl!
[ترجمه ترگمان]حالا که همه چیز رو به راهه، منظورم اینه که اون دختر fine؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، محدود کردن همه این ها، منظورم این است که می گویند او دختر خوبی است!

you're in a deuced fix now!

حالا در بد دردسری گرفتار شده‌ای!


a deuced clever girl

دختر خیلی زبل



کلمات دیگر: