1. a deuced clever girl
دختر خیلی زبل
2. you're in a deuced fix now!
حالا در بد مخمصه ای گرفتار شده ای !
3. Where's that deuced boy?
[ترجمه ترگمان]این پسر گیج کجاست؟
[ترجمه گوگل]پسر کجاست؟
4. What deuced bad luck!
[ترجمه ترگمان]چی؟ بد شانسی!
[ترجمه گوگل]چه بد شانس آوردی
5. You're not always so deuced careful of appearances.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه این قدر نگران نیستی
[ترجمه گوگل]شما همیشه از نظر ظاهری دقت نمیکنید
6. He isn't so deuced clever.
[ترجمه ترگمان]اون قدر ترسو و ترسو نیست
[ترجمه گوگل]او خیلی هوشمندانه نیست
7. The man's a deuced fool!
[ترجمه ترگمان]این مرد خل و چل است!
[ترجمه گوگل]این مرد احمق است!
8. Now, barring all that, I mean to say she is a deuced fine girl!
[ترجمه ترگمان]حالا که همه چیز رو به راهه، منظورم اینه که اون دختر fine؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، محدود کردن همه این ها، منظورم این است که می گویند او دختر خوبی است!