کلمه جو
صفحه اصلی

belongings


معنی : مضافات
معانی دیگر : دارابی، کسان

انگلیسی به فارسی

دارابی ،کسان


متعلقات، مضافات


انگلیسی به انگلیسی

• property, possessions
your belongings are the things that you own and that you have with you or have in your house.

مترادف و متضاد

مضافات (اسم)
adjuncts, belongings

personal possessions


Synonyms: accouterments, appurtenances, assets, chattels, effects, gear, goods, paraphernalia, personal property, property, stuff, things


جملات نمونه

1. her belongings were entirely destroyed in the fire
همه ی مایملک او در آتش سوزی از بین رفت.

2. will your belongings to your children
مایملک خود را (طبق وصیتنامه) به فرزندانت ببخش !

3. he left his belongings to local charities
او دارایی خود را برای سازمان های خیریه ی محلی به جای گذاشت.

4. i packed my belongings and left
چیزهایم را بستم و رفتم.

5. she mustered her belongings on the corner of the room
او متعلقات خود را در گوشه ی اتاق جمع کرد.

6. to covet others' belongings
چشم طمع به مال دیگران داشتن

7. he collected his personal belongings and put them in the truck
او متعلقات شخصی خود را گردآوری کرد و در کامیون گذاشت.

8. he was executed and his belongings were confiscated
او اعدام و اموالش مصادره شد.

9. they were dispossessed of their land and belongings
زمین و مایملک آنها را مصادره کرده بودند.

10. The thief despoiled the old man of his belongings.
[ترجمه ترگمان]دزد پیر اموال خود را خالی کرد
[ترجمه گوگل]دزد، پیرمرد متعلق به او بود

11. In her absence, someone had gone through her belongings.
[ترجمه ترگمان]در غیاب او، کسی belongings را رد کرده بود
[ترجمه گوگل]در غیبت او کسی از لوازم خود رفته بود

12. We came home to find our belongings scattered about the room.
[ترجمه ترگمان]به خانه برگشتیم و belongings را در اتاق پراکنده کردیم
[ترجمه گوگل]ما به خانه برگشتیم تا وسایلمان را در مورد اتاق پراکنده کنیم

13. People slowly gathered their belongings and left the hall.
[ترجمه ترگمان]مردم به آرامی وسایلشان را جمع کردند و از سرسرا خارج شدند
[ترجمه گوگل]مردم به آرامی وسایل خود را جمع کردند و سالن را ترک کردند

14. Not insuring your belongings is a false economy .
[ترجمه ترگمان]بیمه نکردن وسایل تان یک اقتصاد نادرست است
[ترجمه گوگل]دارایی شما بیمه نیست، اقتصاد نادرست است

15. She packed her few belongings in a bag and left.
[ترجمه ترگمان]وسایلش رو تو یه کیسه جمع کرد و رفت
[ترجمه گوگل]او چند مورد خود را در کیسه بسته بندی کرد و به سمت چپ رفت

16. He was trying to sort through his belongings and bring them to some sort of order.
[ترجمه ترگمان]او سعی می کرد وسایلش را جمع کند و به آن ها دستور دهد
[ترجمه گوگل]او سعی داشت از طریق وسایل خود مرتب سازی کند و آنها را به نوعی نظم برساند

17. I put a few personal belongings in a bag and left the house for the last time.
[ترجمه ترگمان]من چند وسیله شخصی را در یک کیف گذاشتم و برای آخرین بار خانه را ترک کردم
[ترجمه گوگل]چند مورد شخصی را در کیسه گذاشتم و برای آخرین بار خانه را ترک کردم

پیشنهاد کاربران

اموالِ منقول

متعلقات, وسایل


کلمات دیگر: