1- هموار کردن یا شدن، تسطیح کردن، بی شیب کردن یا شدن 2- (مانند هواپیمای در حال پرواز) افقی شدن، کران سوی شدن 3- ثابت ماندن
level off
1- هموار کردن یا شدن، تسطیح کردن، بی شیب کردن یا شدن 2- (مانند هواپیمای در حال پرواز) افقی شدن، کران سوی شدن 3- ثابت ماندن
انگلیسی به فارسی
سطح خاموش
جملات نمونه
1. It took three bulldozers a week to level off the site.
[ترجمه نیما ] یک هفته طول کشید تا سه بولدوزر منطقه را مسطح کنند
[ترجمه ترگمان]یک هفته طول کشید تا سه بولدوزر پرواز کنند تا از محل خارج شوند[ترجمه گوگل]سه بار بولدوزر در هفته گرفت تا سایت را خنثی کند
2. Level off the shelves with a spirit level.
[ترجمه ترگمان]سطح قفسه های با سطح روح
[ترجمه گوگل]سطح قفسه ها را با سطح روحی تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]سطح قفسه ها را با سطح روحی تنظیم کنید
3. Inflation has begun to level off.
[ترجمه hamed] تورم ثابت شده است.
[ترجمه ترگمان]تورم شروع به کاهش کرده است[ترجمه گوگل]تورم شروع شده است
4. We anticipate that complaints will level off at approximately 950 a year.
[ترجمه ترگمان]ما پیش بینی می کنیم که شکایت ها در حدود ۹۵۰ در سال کاهش داشته باشند
[ترجمه گوگل]پیش بینی می کنیم که شکایات در حدود 950 در سال تخمین زده شود
[ترجمه گوگل]پیش بینی می کنیم که شکایات در حدود 950 در سال تخمین زده شود
5. Start to level off by increasing power at a height above that required.
[ترجمه ترگمان]با افزایش قدرت در ارتفاع بالاتر از حد مورد نیاز شروع به پایین رفتن کنید
[ترجمه گوگل]با افزایش قدرت در ارتفاع بالاتر از حد مورد نیاز، شروع به کاهش می کنید
[ترجمه گوگل]با افزایش قدرت در ارتفاع بالاتر از حد مورد نیاز، شروع به کاهش می کنید
6. If fertility declines fast enough the line will level off sometime after the middle of the twenty-first century.
[ترجمه ترگمان]اگر باروری به اندازه کافی سریع کاهش یابد، خط زمانی پس از اواسط قرن بیست و یکم شروع خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر باروری به سرعت کاهش یابد، خط بعد از اواسط قرن بیست و یکم کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]اگر باروری به سرعت کاهش یابد، خط بعد از اواسط قرن بیست و یکم کاهش خواهد یافت
7. Clear the garden and level off!
[ترجمه ترگمان]باغ را تمیز کنید و شروع کنید!
[ترجمه گوگل]پاک کردن باغ و سطح پایین!
[ترجمه گوگل]پاک کردن باغ و سطح پایین!
8. The curve appeared to level off in 198
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این منحنی در ۱۹۸ سطح قرار دارد
[ترجمه گوگل]منحنی در سال 198 به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]منحنی در سال 198 به نظر می رسد
9. In order to level off the land, local people let children press on rafts.
[ترجمه ترگمان]به منظور از بین بردن زمین، مردم محلی به کودکان اجازه می دهند تا بر روی کلک فشار بیاورند
[ترجمه گوگل]به منظور زمین لرزه کردن، مردم محلی به کودکان اجازه می دهند تا روی پناهگاه ها فشار بیاورند
[ترجمه گوگل]به منظور زمین لرزه کردن، مردم محلی به کودکان اجازه می دهند تا روی پناهگاه ها فشار بیاورند
10. Prices have begun to level off.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها شروع به کاهش کرده اند
[ترجمه گوگل]قیمت ها شروع به کاهش قیمت کرده اند
[ترجمه گوگل]قیمت ها شروع به کاهش قیمت کرده اند
11. The beneath strutting must level off and equilibrium if lie flat, not suitable too high.
[ترجمه ترگمان]سطح زیر، اگر صاف باشد، باید سطح پایین و تعادل داشته باشد، نه برای بالا رفتن زیاد
[ترجمه گوگل]پایین زیر فشار باید سطح و تعادل را اگر دروغ صاف، مناسب نیست بیش از حد بالا است
[ترجمه گوگل]پایین زیر فشار باید سطح و تعادل را اگر دروغ صاف، مناسب نیست بیش از حد بالا است
12. Farmers frequently level off such gullies after harvesting in the fall, he said, and then replant the same low-lying areas year after year, leaving them susceptible to further erosion.
[ترجمه ترگمان]او گفت که کشاورزان اغلب پس از برداشت در پاییز از چنین کانال هایی در سطح پایین استفاده می کنند و سپس در سال بعد، همان مناطق کم ارتفاع را تخلیه می کنند و آن ها را مستعد فرسایش بیشتری می کنند
[ترجمه گوگل]وی گفت که کشاورزان اغلب پس از برداشت در این سقوط، این گله ها را از پاییز خارج می کنند، و پس از آن سال ها پس از سال ها، همان مناطق کمینگاه را دوباره پر می کنند، و آنها را به فرسایش بیشتری می رسانند
[ترجمه گوگل]وی گفت که کشاورزان اغلب پس از برداشت در این سقوط، این گله ها را از پاییز خارج می کنند، و پس از آن سال ها پس از سال ها، همان مناطق کمینگاه را دوباره پر می کنند، و آنها را به فرسایش بیشتری می رسانند
13. Then came an earthmover to level off the ground for a fire engine.
[ترجمه ترگمان]سپس یک earthmover آمد تا زمین را برای یک ماشین آتش نشانی از بین ببرد
[ترجمه گوگل]سپس زمین مین رو برای پایین آوردن سطح زمین برای یک موتور آتش زد
[ترجمه گوگل]سپس زمین مین رو برای پایین آوردن سطح زمین برای یک موتور آتش زد
14. Board face level off lines of smooth graph is distinct, paint facing color agrees equably.
[ترجمه ترگمان]سطح صورت هیات مدیره با خطوط از نمودار صاف متمایز است، رنگ رو به رو با تغییر رنگ موافق است
[ترجمه گوگل]سطوح خطوط افقی سطح افقی گراف صاف مشخص است، رنگ رنگ رو به قبله به طور عادلانه موافق است
[ترجمه گوگل]سطوح خطوط افقی سطح افقی گراف صاف مشخص است، رنگ رنگ رو به قبله به طور عادلانه موافق است
پیشنهاد کاربران
به ثبات رسیدن
( از رشد یا افول ) بازایستادن و ثابت ماندن
The plane leveled off at 1 , 500 feet.
After the long hill, the road leveled out.
The plane leveled off at 1 , 500 feet.
After the long hill, the road leveled out.
از تب و تاب افتادن
level off ( حملونقل هوایی )
واژه مصوب: تَرازش
تعریف: به حالت تراز و افقی برگرداندن هواگَرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
واژه مصوب: تَرازش
تعریف: به حالت تراز و افقی برگرداندن هواگَرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
کلمات دیگر: