1. desertion from the army is severely punishable
فرار از ارتش مجازات شدید دارد.
2. the civilians' desertion of the city took place hurriedly
ترک شهر توسط غیرنظامیان با عجله صورت گرفت.
3. He took his son's desertion as a personal affront.
[ترجمه ترگمان]او ترک خدمت پسرش را به عنوان یک توهین شخصی تلقی کرد
[ترجمه گوگل]او پسرش را از دست داد
4. After two years he divorced his wife for desertion.
[ترجمه ترگمان]پس از دو سال همسرش را برای ترک خدمت جدا کرد
[ترجمه گوگل]پس از گذشت دو سال، همسرش را برای فرار از خانه جدا کرد
5. During the war, desertion was punishable by death.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، فرار از فرار مستوجب مجازات مرگ بود
[ترجمه گوگل]در دوران جنگ، مرگ با مجازات مرگ بود
6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
7. He was shot for desertion in the face of the enemy.
[ترجمه ترگمان]او برای ترک خدمت به دشمن شلیک کرده بود
[ترجمه گوگل]او در مقابل دشمن برای از بین بردن شلیک شد
8. The high rate of desertion has added to the army's woes.
[ترجمه ترگمان]میزان بالای ترک خدمت به مشکلات ارتش افزوده است
[ترجمه گوگل]نرخ بالای تخریب به دلایل ارتش افزوده است
9. Desertion from the army is punishable by death.
[ترجمه ترگمان]مرگ از ارتش با مرگ قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]مرگ از ارتش مجازات مرگ است
10. Desertion is a ground for divorce.
[ترجمه ترگمان]desertion برای طلاق یک زمین است
[ترجمه گوگل]دور زدن زمین برای طلاق است
11. Larsen was one of 42 Marines charged with desertion.
[ترجمه ترگمان]لارسون یکی از ۴۲ تفنگدار دریایی بود که به ترک خدمت متهم شده بود
[ترجمه گوگل]لارسن یکی از 42 تفنگدار دریایی بود که متهم به ترور شد
12. Desertion Your wife has left you for a continuous period of two years.
[ترجمه ترگمان]desertion همسر شما برای مدت دو سال شما را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]دور زدن همسر شما شما را برای یک دوره مداوم دو ساله ترک کرده است
13. When the initial grief of the desertion had passed she had known better than to mention her father's name.
[ترجمه ترگمان]وقتی که ناراحتی اولیه جدایی از بین رفته بود، او بهتر از آن بود که نام پدرش را به زبان بیاورد
[ترجمه گوگل]هنگامی که غم و اندوه اولیه از فرار از بین رفت، او بهتر از نام پدرش شناخته شده بود
14. Her right to maintenance was not lost by desertion.
[ترجمه ترگمان]حق او برای تعمیر و نگهداری از دست رفت و آمد نبود
[ترجمه گوگل]حق خود را به نگهداری توسط تخلیه از دست داده است