کلمه جو
صفحه اصلی

certitude


معنی : دقت، اطمینان، یقین
معانی دیگر : اطمینان کامل، وثوق، قطعیت

انگلیسی به فارسی

اطمینان، یقین، دقت


اعتماد به نفس، یقین، اطمینان، دقت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state, condition, or feeling of freedom from uncertainty or doubt.
متضاد: doubt, incertitude
مشابه: certainty

- She spoke with such certitude that it was difficult not to believe in what she said.
[ترجمه ترگمان] با چنان اطمینانی سخن می گفت که باور کردنش مشکل بود
[ترجمه گوگل] او با چنین اعتقادی صحبت کرد که دشوار نبود که به آنچه که او گفته بود باور داشته باشد

(2) تعریف: an established certainty.
مشابه: certainty, fact

- That this illness will end in death is a certitude.
[ترجمه ترگمان] اینکه این بیماری به مرگ پایان خواهد داد، یک یقین است
[ترجمه گوگل] این بیماری به مرگ پایان خواهد یافت

• certainty, sureness, confidence
certitude is the same as certainty; a formal word.

مترادف و متضاد

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

اطمینان (اسم)
persuasion, certainty, surety, affiance, confidence, assurance, trust, security, certitude, fideism

یقین (اسم)
certainty, certitude, positivism, positivity

جملات نمونه

1. except for death, there is no certitude
جز مرگ هیچ قطعیتی وجود ندارد.

2. 'You will like Rome,' he said, with absolute certitude.
[ترجمه ترگمان]با اطمینان کامل گفت: شما رم را دوست خواهید داشت
[ترجمه گوگل]وی گفت: 'شما رم را دوست دارید، با اطمینان کامل '

3. We have this definite certitude that Cicippio will be freed.
[ترجمه ترگمان]ما این اطمینان قطعی را داریم که Cicippio آزاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]ما این اطمینان قطعی داریم که Cicippio آزاد خواهد شد

4. The thing was shown with mystifying certitude.
[ترجمه ترگمان]آن چیز با اطمینان به او نشان داده شد
[ترجمه گوگل]چیزی که با اعتماد به نفس عرفانی نشان داده شد

5. Both lack a set identity, living without a certitude of their place in relation to their surrounding society.
[ترجمه ترگمان]هر دو فاقد هویت تنظیم شده، زندگی بدون اطمینان از جایگاه خود در رابطه با جامعه اطرافشان هستند
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها فاقد یک هویت مجموعه هستند، بدون هویت محل خود در ارتباط با جامعه اطرافشان زندگی می کنند

6. And over the years those increments of certitude had made me the perfect foreigner.
[ترجمه ترگمان]و در طول سال ها، همان افزایش ها، من را خارجی کامل کرده بود
[ترجمه گوگل]و در طول سال، این افزایش وفاداری من را بیگانه کامل ساخته بود

7. But self-confidence in the sense of psychological certitude is not the same things as absolute certainty in the philosophical sense.
[ترجمه ترگمان]اما اعتماد به نفس به مفهوم اعتماد روانی همان چیز به عنوان یک قطعیت مطلق در مفهوم فلسفی نیست
[ترجمه گوگل]اما اعتماد به نفس در معنای اعتقاد روانشناختی، همان چیزی نیست که قطعیت مطلق در معنای فلسفی دارد

8. Doubt and certitude are subjective reactions to the evidence.
[ترجمه ترگمان]شک و یقین واکنش های ذهنی به مدارک هستند
[ترجمه گوگل]شک و تردید واکنشهای ذهنی به شواهد است

9. After a few days, their certitude of his return had wavered.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند روز اطمینان بازگشت او متزلزل شد
[ترجمه گوگل]پس از چند روز، اعتماد آنها به بازگشت او موجب شد

10. The degree to which feigning certitude impressed investors.
[ترجمه ترگمان]درجه ای که در آن تظاهر کنندگان به سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]درجه اعتماد به نفس سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داد

11. Swiftness and certitude require strength, and the man had not this strength.
[ترجمه ترگمان]اطمینان و اطمینان به نیرو نیاز دارد و این مرد این قدرت را نداشت
[ترجمه گوگل]سرعت و آرامش نیاز به قدرت دارد و مرد این قدرت را نداشت

12. Chained by his certitude, he is a slave; he has forfeited his freedom.
[ترجمه ترگمان]با اطمینان از certitude او یک برده است و از آزادی خود منصرف شده است
[ترجمه گوگل]او به واسطه ی اطمینان او زنجیر شده است، او برده است؛ او آزادی اش را از دست داده است

13. Currently. the prince made a certitude that he has found a real princess and married her.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شاهزاده اطمینان حاصل کرد که شاهزاده خانم واقعی را پیدا کرده است و با او ازدواج کرده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شاهزاده تصریح کرد که او شاهزاده واقعی را پیدا کرده و ازدواج کرده است

14. It is impossible to predict the outcome of the negotiations with any degree of certitude.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی نتیجه مذاکرات با هر درجه اطمینان ممکن نیست
[ترجمه گوگل]پیش بینی نتایج مذاکرات غیرممکن است

15. It would be vital, as he knew, for the next few exchanges to be transcribed with unimpeachable certitude.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که برای چند مبادله بعدی باید با اطمینان unimpeachable رونویسی شود
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانست، حیاتی خواهد بود، زیرا چندین مبادله بعدی با قابلیت اطمینان غیرمعمول رونویسی می شود

Except for death, there is no certitude.

جز مرگ هیچ قطعیتی وجود ندارد.


پیشنهاد کاربران

تحقق پذیر - تحقق قطعی ( مثل تحقق قطعی بازپرداخت=repaymen cdertitude )


کلمات دیگر: