کلمه جو
صفحه اصلی

furtherance


معنی : تقویت، پیشرفت، کمک، تهیه وسایل
معانی دیگر : پیشبرد، تحقق بخشی، پشتیبانی، پیش بردن

انگلیسی به فارسی

پیشرفت، تهیه وسایل، پیش بردن، کمک، تقویت


پیشرفت، تهیه وسایل، کمک، تقویت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of promoting or furthering.
متضاد: hindrance
مشابه: development, promotion

• promotion, advancement, encouragement
if you do something in furtherance of something else, you do it in order to help this other thing to be achieved; a formal word.

مترادف و متضاد

تقویت (اسم)
abetment, reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, alimentation, nutrition, fuel, revival, fortification, furtherance, invigoration

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

تهیه وسایل (اسم)
furtherance

advancement


Synonyms: advocacy, backing, boosting, carrying-out, championship, progress, progression, promotion, prosecution, pursuit


Antonyms: blockage, curtailment, delay, hindrance, impediment, stoppage


جملات نمونه

1. in furtherance of our national aspirations
در پیشبرد آرمان های ملی ما

2. The thing that matters is the furtherance of research in this country.
[ترجمه ترگمان]چیزی که اهمیت دارد، پیشبرد تحقیقات در این کشور است
[ترجمه گوگل]چیزی که مهم است پیشرفت پژوهش در این کشور است

3. Staff are encouraged to use information resources in furtherance of their own professional interests.
[ترجمه ترگمان]کارکنان به استفاده از منابع اطلاعاتی در پیشبرد اهداف حرفه ای خود تشویق می شوند
[ترجمه گوگل]کارکنان تشویق می شوند که از منابع اطلاعاتی در جهت ارتقای منافع حرفه ای خود استفاده کنند

4. What steps will you take in furtherance of that resolution?
[ترجمه ترگمان]چه مراحلی را برای پیشبرد این قطعنامه طی خواهی کرد؟
[ترجمه گوگل]چه اقداماتی را در پیشبرد این قطعنامه انجام می دهید؟

5. This capital could be used for the furtherance of your main business interests.
[ترجمه ترگمان]این سرمایه می تواند برای پیشبرد اهداف تجاری اصلی شما مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این سرمایه می تواند برای پیشبرد منافع اصلی کسب و کار شما استفاده شود

6. In furtherance of this objective we ask you to announce immediately Britain's own temporary moratorium on all nuclear testing.
[ترجمه ترگمان]به منظور پیشبرد این هدف، از شما می خواهیم که مهلت قانونی موقت خود را در مورد تمامی آزمایش ها هسته ای اعلام کنید
[ترجمه گوگل]در راستای این هدف ما از شما می خواهیم که بلافاصله توقف موقت بریتانیا را در مورد تمام آزمایشات هسته ای اعلام کنید

7. In furtherance of these aims he represents the Modular Course on the Academic Board and its subcommittees.
[ترجمه ترگمان]در پیشبرد اهداف این اهداف، او نماینده دوره مدولار در هیات مدیره آکادمیک و کمیته های فرعی آن است
[ترجمه گوگل]در پیشرفت این اهداف، او دوره مدولار در هیئت علمی و کمیته های آن را نشان می دهد

8. Furtherance of rationalization of business operations.
[ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی کردن عملیات های تجاری
[ترجمه گوگل]پیشرفت عقلانی کردن عملیات تجاری

9. He's gone to the university for the furtherance of his studies.
[ترجمه ترگمان]او برای پیشبرد تحصیلات خود به دانشگاه رفته است
[ترجمه گوگل]او برای پیشرفت مطالعات خود به دانشگاه رفته است

10. We should exert more efforts in furtherance of public welfare.
[ترجمه ترگمان]ما باید تلاش های بیشتری در پیشبرد اهداف رفاه عمومی به عمل آوریم
[ترجمه گوگل]ما باید تلاش های بیشتری در راستای رفاه عمومی انجام دهیم

11. It is necessary to think about the furtherance of government purchase system.
[ترجمه ترگمان]لازم است که در مورد پیشرفت سیستم خرید دولت فکر کنیم
[ترجمه گوگل]لازم است در مورد پیشبرد سیستم خرید دولتی فکر کنیم

12. This admirable principle for the furtherance of human happiness is perfectly familiar to businessmen and advertisers.
[ترجمه ترگمان]این اصل قابل تحسین برای پیشبرد خوشبختی انسان برای تبلیغ کنندگان و تبلیغ کنندگان کاملا آشنا است
[ترجمه گوگل]این اصل قابل تحسین برای تحقق شادی انسان، کاملا برای تجار و تبلیغ کنندگان آشناست

13. For many women, the fulfilment of family obligations prevents the furtherance of their career.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از زنان، اجرای تعهدات خانوادگی مانع پیشرفت کار آن ها می شود
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از زنان، اجرای تعهدات خانوادگی مانع پیشرفت حرفه آنها می شود

14. The charter states that the press shall be devoted to printing and publishing in the furtherance and dissemination of knowledge.
[ترجمه ترگمان]منشور ملل متحد می گوید که مطبوعات باید به چاپ و انتشار در روند کار و اشاعه دانش اختصاص داده شوند
[ترجمه گوگل]این منشور بیان می کند که مطبوعات باید به چاپ و نشر در توسعه و انتشار دانش اختصاص داده شوند

in furtherance of our national aspirations

در پیش‌برد آرمان‌های ملی ما


پیشنهاد کاربران

پیشبرد پیشرفت


کلمات دیگر: