1. You're a charwoman for Mrs Charlton, but round about here they have a number of names for you.
[ترجمه ترگمان]شما یک خدمتکار برای خانم Charlton هستید، اما در اطراف اینجا تعدادی اسم برای شما دارند
[ترجمه گوگل]شما یک خانم خانم چارلتون هستید، اما در اینجا چندین نام برای شما وجود دارد
2. She has also a splendid charwoman.
[ترجمه ترگمان]او نیز یک مستخدمه بسیار عالی دارد
[ترجمه گوگل]او همچنین یک شخصیت عجیب و غریب است
3. Tbeneficiary job is charwoman the window.
[ترجمه ترگمان]کار Tbeneficiary به کمک پنجره است
[ترجمه گوگل]مشاغل تخصیص دهنده، پنجره ای است که عهده دار آن است
4. Li Ming or his acquaintances are charwoman the allowance.
[ترجمه ترگمان] لیسا مینگ \"یا دوست هاش تو\" پول توجیبی هستن \"
[ترجمه گوگل]لی مینگ یا آشنایانش کمک هزینه می کنند
5. Charwoman : Yeah, that's why I love this bag. It has so many pockets.
[ترجمه ترگمان]آره، واسه همینه که این کیف رو دوست دارم جیب های زیادی داره
[ترجمه گوگل]Charwoman آره، به همین دلیل من این کیف را دوست دارم این جیب بسیار زیادی دارد
6. His life only with a charwoman in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]زندگی او فقط با یک خدمتکار در آشپزخانه بود
[ترجمه گوگل]زندگی او فقط با یک عروس در آشپزخانه
7. The charwoman looked depressed.
[ترجمه ترگمان]مستخدمه افسرده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]عصبانی شدم افسرده شدم
8. Sarah quarrels with the charwoman.
[ترجمه ترگمان] سارا \"هم با\" مستخدمه charwoman \"دعوا میکنه\"
[ترجمه گوگل]سارا با عصبانیت می جنگد
9. Ten years ago, Cao Shufa in a small factory charwoman.
[ترجمه ترگمان]ده سال پیش، \"cao Shufa\" تو یه charwoman کوچیک کارخونه
[ترجمه گوگل]ده سال پیش، کائو شوفا در یک کارخانه کوچک کارخانه
10. The only person inside the gloomy building was a charwoman cleaning.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که درون آن ساختمان تاریک بود این بود که نظافت کند
[ترجمه گوگل]تنها کسی که در داخل ساختمان غمگین بود، یک تمیزکننده شلوار بود
11. There is a cold and dark the voice sounded in my ear: what he knew, the illiterate Hazara?His life only with a charwoman in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]صدایی سرد و تاریک در گوشم طنین انداخت: چیزی که او می دانست، هزاره بی سواد؟ زندگی او فقط با یک خدمتکار در آشپزخانه بود
[ترجمه گوگل]صدای سرد و تاریک در گوشم صدایی بود که او می دانست، هزاره بی سواد؟ زندگی او فقط با یک عروس در آشپزخانه