کلمه جو
صفحه اصلی

besetting


معنی : حمله پی در پی
معانی دیگر : به ستوه آورنده، حمله ور (از هر سو)، پر آزار

انگلیسی به فارسی

حمله پی در پی


مصمم، حمله پی در پی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: constantly attacking, troubling, or preoccupying, as a temptation or sin.

• constantly attacking, constantly harassing

مترادف و متضاد

حمله پی در پی (اسم)
besetting

جملات نمونه

1. a besetting temptation
وسوسه ی شدید

2. problems besetting the people of that country
مسائلی که گریبانگیر مردم آن کشور شده است

3. Work is the grand cure of all the maladies and miseries that ever beset mankind.
[ترجمه ترگمان]کار درمان بزرگ همه امراض و miseries است که بشر را به ستوه می آورد
[ترجمه گوگل]کار بزرگ درمان همه بدبختی ها و بدبختی هایی است که هرگز بر انسان ها وارد نمی شود

4. The besetting sin of 18th-century urban Britain was drunkenness.
[ترجمه ترگمان]گناه besetting که در قرن ۱۸ میلادی رخ داد مستی بود
[ترجمه گوگل]انگلستان قرن 18 میلادی مستی بود

5. Our troops was beset by enemy fire.
[ترجمه ترگمان]قشون ما از آتش دشمن محاصره شده بود
[ترجمه گوگل]سربازان ما با آتش دشمن روبرو شدند

6. The country has been beset by economic woes for the past decade.
[ترجمه ترگمان]این کشور در دهه گذشته گرفتار مشکلات اقتصادی شده است
[ترجمه گوگل]این کشور در دهه گذشته با مشکلات اقتصادی مواجه بوده است

7. The enemy beset the town with a strong army.
[ترجمه ترگمان]دشمن با لشکری قوی از شهر دور شد
[ترجمه گوگل]دشمن شهر را با یک ارتش قوی روبرو می کند

8. In the swamp the army was beset by mosquitoes.
[ترجمه ترگمان]در مرداب، ارتش از دست پشه ها به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]در باتلاق ارتش پشه ها قرار گرفتند

9. The policemen beset the only road into the building.
[ترجمه ترگمان]ماموران پلیس تنها جاده را به سوی ساختمان محاصره کردند
[ترجمه گوگل]پلیس تنها جاده را به ساختمان متصل می کند

10. That country is beset with difficulties at home and abroad.
[ترجمه ترگمان]این کشور با مشکلات در خانه و خارج از کشور رو به رو است
[ترجمه گوگل]این کشور با مشکلات در داخل و خارج از کشور روبرو است

11. The plan was beset with difficulties from the beginning.
[ترجمه ترگمان]این نقشه از ابتدا با دشواری ها به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]این طرح از ابتدا با مشکلات روبرو بود

12. The business has been beset with financial problems.
[ترجمه ترگمان]این تجارت با مشکلات مالی درگیر شده است
[ترجمه گوگل]این کسب و کار با مشکلات مالی روبرو است

13. The Complaints Department was beset by angry customers.
[ترجمه ترگمان]گروه شکایت ها توسط مشتریان خشمگین به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]اداره شکایات با مشتریان عصبانی روبرو شد

14. The voyage was beset with dangers.
[ترجمه ترگمان]سفر پر از خطرات بود
[ترجمه گوگل]سفر با خطرات روبرو شد

a besetting temptation

وسوسه‌ی شدید



کلمات دیگر: