کلمه جو
صفحه اصلی

diabetic


معنی : دولابی، مبتلا یا وابسته بمرض قند
معانی دیگر : وابسته به مرض قند، مبتلا یا وابسته بمر­ قند

انگلیسی به فارسی

مبتلا یا وابسته به مرض قند، دولابی


دیابتی، دولابی، مبتلا یا وابسته بمرض قند


انگلیسی به انگلیسی

• one suffering from diabetes (disease characterized by an impaired ability to metabolize sugar)
of or relating to diabetes (disease characterized by an impaired ability to metabolize sugar); intended for use by a diabetic
a diabetic is a person who suffers from diabetes. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...an elderly man with a diabetic condition.

مترادف و متضاد

دولابی (صفت)
diabetic

مبتلا یا وابسته بمرض قند (صفت)
diabetic

جملات نمونه

1. Phil's a diabetic and has to inject himself with insulin every day.
[ترجمه ترگمان]فیل یک دیابتی است و هر روز به خودش انسولین تزریق می کند
[ترجمه گوگل]فیل یک دیابتی است و باید هر روز خود را با انسولین تزریق کند

2. The hospital has a diabetic clinic.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان دارای کلینیک دیابتی است
[ترجمه گوگل]بیمارستان دارای کلینیک دیابت است

3. She is being treated at a special diabetic clinic.
[ترجمه ترگمان]او در حال درمان در یک کلینیک دیابت ویژه است
[ترجمه گوگل]او در یک کلینیک دیابتی مخصوص درمان می شود

4. As a diabetic she was accustomed to the occasional hypoglycaemic attack.
[ترجمه ترگمان]به عنوان دیابتی اون به گاه حمله hypoglycaemic عادت داشت
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دیابتی او به حمله گاه به گام هیپوگلیسمی عادت کرد

5. He was diagnosed a diabetic when he was 6
[ترجمه ترگمان]او در سن ۶ سالگی مبتلا به دیابت بود
[ترجمه گوگل]او هنگامی که 6 ساله بود، دیابت را تشخیص داد

6. He found her in a diabetic coma.
[ترجمه ترگمان] اون رو توی یه کمای دیابتی پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او را در یک فنجان دیابتی یافت

7. Severe lipaemia in an undiagnosed diabetic will usually resolve with the institution of insulin therapy and effective diabetic control.
[ترجمه ترگمان]تشخیص بیماری مزمن معمولا با موسسه درمان انسولین و کنترل موثر دیابتی حل می شود
[ترجمه گوگل]لیپمی شدید در یک دیابتی تشخیص داده شده معمولا با درمان انسولین و کنترل دیابتی موثر حل می شود

8. All three diabetic patients had a satisfactory outcome despite the fact that one of them has severe autonomic neuropathy.
[ترجمه ترگمان]هر سه بیمار دیابتی نتیجه رضایت بخشی دارند، با وجود این که یکی از آن ها ناخوشی مستقل خود را دارد
[ترجمه گوگل]هر سه بیمار دیابتی نتایج رضایت بخش داشتند، هرچند یکی از آنها دارای نوروپاتی شدید وابسته به خودبخودی است

9. A new patient attends the diabetic clinic and is informed that he has diabetes.
[ترجمه ترگمان]یک بیمار جدید در کلینیک دیابتی حضور دارد و مطلع است که دیابت دارد
[ترجمه گوگل]بیمار جدید در درمانگاه دیابتی شرکت می کند و اطلاع می دهد که دیابت دارد

10. Then the diabetic had suffered a hypoglycaemic attack.
[ترجمه ترگمان]پس از آن بیماری دیابتی دچار حمله شدید شده بود
[ترجمه گوگل]سپس دیابت یک حمله هیپوگلیسمی رنج می برد

11. He became diabetic during childhood.
[ترجمه ترگمان]او در دوران کودکی دیابت یافت
[ترجمه گوگل]او در دوران کودکی مبتلا به دیابت شد

12. Vet says she could be diabetic.
[ترجمه ترگمان]دامپزشک میگه میتونه دیابت داشته باشه
[ترجمه گوگل]ویتامین می گوید می تواند دیابتی باشد

13. She was a diabetic and hadn't taken any insulin with her.
[ترجمه ترگمان]او دیابتی بود و به او انسولین نداده بود
[ترجمه گوگل]او یک دیابتی بود و هیچ انسولین را با او نداشت

14. It remains to be established whether in diabetic patients gall bladder motility is dependent on actual serum glucose concentrations.
[ترجمه ترگمان]ثابت شده است که در بیماران دیابتی بیماران دیابتی به غلظت های گلوکز خون سرم وابسته است یا نه
[ترجمه گوگل]هنوز ثابت نشده است که آیا در افراد مبتلا به دیابت، تحرک پیوندی مثانه بستگی به غلظت واقعی گلوکز سرم دارد

15. A diabetic, she spent two days in the hospital last week when stress sent her blood pressure rocketing.
[ترجمه ترگمان]مبتلا به دیابت، او هفته گذشته دو روز را در بیمارستان گذراند که استرس شدیدی بر سر وارد شد
[ترجمه گوگل]یک دیابتی، او دو هفته در هفته گذشته در بیمارستان، زمانی که استرس فشار خون خود را فشار خون، به سر برد

پیشنهاد کاربران

در علم ترمودینامیک این لغت به معنای شاخص مرتبط با انتقال انرژی حرارت یا انتقال گرمایی است مانند جریان مرتبط با انتقال گرمایی. ( انتقال انرژی گرمایی بین داخل و خارج سیستم صورت می گیرد )

دیابتی


کلمات دیگر: