1. Researchers at universities are always bemoaning their lack of funds.
[ترجمه ترگمان]محققان در دانشگاه ها همیشه در حال افسوس از کمبود سرمایه هستند
[ترجمه گوگل]محققان دانشگاه ها همیشه از فقدان بودجه خود ناراحت هستند
2. She is always bemoaning her lot.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از او مراقبت می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه به او احترام می گذارد
3. Universities and other research establishments bemoan their lack of funds.
[ترجمه ترگمان]دانشگاه ها و دیگر موسسات تحقیقاتی فاقد بودجه خود هستند
[ترجمه گوگل]دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی دیگر کمبود منابع مالی خود را از دست می دهند
4. He was bemoaning the fact that lawyers charge so much.
[ترجمه ترگمان]او از این حقیقت که وکلای مدافع آن همه اصرار داشتند، بیزار بود
[ترجمه گوگل]او از این واقعیت است که وکلای بسیار متهم هستند
5. They sat bemoaning the fact that no one would give them a chance.
[ترجمه ترگمان]آن ها در این واقعیت که هیچ کس آن ها را شانسی نخواهد داشت، نشسته بودند
[ترجمه گوگل]آنها نشسته بودند به این واقعیت که هیچکس فرصتی برای آنها نمی داد
6. He put the kettle on, bemoaning the lack of business.
[ترجمه ترگمان]او کتری را روی آن گذاشت و از نبود کار سر در آورد
[ترجمه گوگل]او کتری را روی آن گذاشت و کمبود کسب و کار را تسکین داد
7. The farmer bemoaned his loss.
[ترجمه ترگمان]کشاورز نسبت به باخت خود ابراز تاسف کرد
[ترجمه گوگل]کشاورز از دست دادنش را از دست داد
8. White suburbanites bemoan the loss of their cities to crime, drugs and-by extension-black neighbourhoods.
[ترجمه ترگمان]suburbanites سفید از دست دادن شهرهای خود به جرم، مواد مخدر و - با استفاده از محله های سیاه امتداد می یابد
[ترجمه گوگل]حومه شهر سفید از دست رفتن شهرهایشان به جرم و جنایت، مواد مخدر و محله های سیاه و سفید ادامه می دهد
9. For years, parents and teachers have bemoaned the fact that we do not have a national childcare policy.
[ترجمه ترگمان]سالهاست که والدین و معلمان نسبت به این واقعیت ابراز تاسف کرده اند که ما یک سیاست مراقبت از کودکان را نداریم
[ترجمه گوگل]سالهاست که والدین و معلمان از این واقعیت که ما یک سیاست ملی مراقبت از کودکان نداریم، متاسفیم
10. He bemoaned his father's death.
[ترجمه ترگمان]به مرگ پدرش ماتم گرفت
[ترجمه گوگل]او مرگ پدرش را از بین برد
11. On the one hand, he bemoans the development of a political underclass as demonstrated by poll-tax refuseniks and Los Angeles rioters.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، او توسعه یک طبقه پایین سیاسی را به عنوان نشان داد که توسط refuseniks های مالیات بر رای گیری و شورشیان لس آنجلس نشان داده شد
[ترجمه گوگل]از یک طرف، او از پیشرفت یک طبقه پایین سیاسی شکایت می کند که نشان می دهد که رأی دهندگان از پرداخت مالیات و آشوبگران لس آنجلس
12. I suspect that Labour has bemoaned unemployment vigorously and at length during every period of opposition.
[ترجمه ترگمان]من شک دارم که حذب نیروی کار نسبت به نرخ بیکاری و طول هر دوره مخالفت ابراز تاسف کرده است
[ترجمه گوگل]من مظنون هستم که کار بیکاری را به شدت و در طول هر دوره مخالفت به شدت کاهش داده است
13. Bemoaning the difficulty is no solution, even though lack of attendance will be to the inconvenience of both parties.
[ترجمه ترگمان]حل مشکل راه حل نیست، حتی اگر عدم حضور و غیاب برای هر دو طرف مشکل باشد
[ترجمه گوگل]از بین رفتن مشکل، هیچ راه حلی نیست، حتی اگر کمبود حضور در هر دو طرف موجب ناراحتی شود
14. I get letters from single women bemoaning the absence of men; and from single men bemoaning the absence of women.
[ترجمه ترگمان]من نامه هایی از زنان مجرد دریافت می کنم که از نبودن مردان بیزار است؛ و مردان مجرد از نبودن زنان لذت می برند
[ترجمه گوگل]من نامه ای از زنان مجرد می خواهم که از عدم وجود مردان محسوب می شوند؛ و از مردانی که از زنان غافل هستند