کلمه جو
صفحه اصلی

sonorous

معنی : بلند، قلنبه، پر صدا، صدا دار، پرطنین
معانی دیگر : صدازا، صدا تولید کن، آوا ساز (به ویژه در اثر ضربه)، آوادهنده، پر سر و صدا، پر آوا، پر خروش، طنین افکن، پر خنید، رسا (رجوع شود به: resonant)، پر مایه، جوهردار، خوش آهنگ، خوش نوا، موزون و غرا، طنین انداز

انگلیسی به فارسی

صدا دار، طنین انداز، قلنبه، بلند، پرصدا

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: sonorously (adv.), sonorousness (n.)
• (1) تعریف: having, producing, or being a loud, deep, or full sound; resonant.
• مشابه: orotund, resonant, rich, rotund, round
• (2) تعریف: rich or resonant in sound, as poetry.
• مشابه: orotund, rotund
• (3) تعریف: imposing or impressive; grandiloquent.
• resonant, producing a full rich sound
a sound that is sonorous is deep and rich; a literary word.
words that are sonorous sound important and impressive; a literary word.

مترادف و متضاد

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping
قلنبه (صفت)
baggy, lumpy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, outstanding, flocculate, sonorous, high-flown, stilted, stodgy
پر صدا (صفت)
loud, orotund, noisy, full-mouthed, sonorous, plangent, uproarious
صدا دار (صفت)
phonic, vowel, sonorous, sonant, phonetic, vocalic
پرطنین (صفت)
sonorous, reboant

resonant

Synonyms: booming, full-voiced, loud, loud-voiced, powerful, resounding, reverberating, rich, ringing, rotund, thundering

جملات نمونه

a sonorous bell

ناقوس پر طنین

Sa'di's sonorous prose

نثر موزون و غرای سعدی

1. sonorous metals
فلزات آواساز
2. a sonorous bell
ناقوس پر طنین
3. a sonorous waterfall
آبشار پر سر و صدا
4. sa'di's sonorous prose
نثر موزون و غرای سعدی
5. a herald with a sonorous voice
جارچی با صدای پر طنین
6. "Doctor McKee?" the man called in an even, sonorous voice.
[ترجمه ترگمان]دکتر مکی؟ مرد با صدایی بسیار بلند صدا کرد
[ترجمه گوگل]دکتر مک کی؟ مرد صدای بلند و صدای بلند را صدا زد
7. The sonorous voice of the speaker echoed round the room.
[ترجمه ترگمان]صدای طنین صدای سخنران دور اتاق پیچید
[ترجمه گوگل]صدای بلند بلندگو از اتاق دور شد
8. The sonorous voice of the speaker echoed round the hall.
[ترجمه ترگمان]صدای sonorous در تالار طنین افکند
[ترجمه گوگل]صدای بلند سخنران در اطراف سالن پخش شد
9. I take a stroll in the sonorous gardens.
[ترجمه ترگمان]در باغ های پر طنین قدم می زنم
[ترجمه گوگل]من در باغ های پر جنب و جوش پیاده روی می کنم
10. Immediately the sonorous booming of the sea flowed into and took possession of the room like a vibrating and irresistible force.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله صدای امواج دریا به گوش رسید و مانند یک نیروی مقاومت ناپذیر و مقاومت ناپذیر، اتاق را تسخیر کرد
[ترجمه گوگل]بلافاصله پرخاشگرانه از دریا به درون اتاق نشسته و به عنوان یک نیروی ارتعاشی و تحرک پذیر به سر برد
11. There is a sonorous bell in the tower.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا شنیده می شود
[ترجمه گوگل]در برج برج زنگی وجود دارد
12. The sonorous voice of the priest resounded in the church.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا در کلیسا طنین انداز شد
[ترجمه گوگل]صدای بلند صدای کشیش در کلیسا پخش شد
13. Sonorous singing came from the distance.
[ترجمه ترگمان]از دور آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]آواز خوشی از راه دور آمد
14. He has a deep sonorous voice.
[ترجمه ترگمان]صدایی بم و پرطنین دارد
[ترجمه گوگل]او صدای بلند و صدای بلند دارد
15. Duanmu - sonorous voice to continue to have said.
[ترجمه ترگمان]صدای Duanmu که برای ادامه دادن ادامه داشت
[ترجمه گوگل]Duanmu - صدای بلند برای ادامه گفت
16. This strange and sonorous cry was produced by a game bird called grouse in the United States.
[ترجمه ترگمان]این فریاد عجیب و پرطنین توسط پرنده ای که نوک دراز به نام نوک دراز در آمریکا نامیده می شد، تولید می شد
[ترجمه گوگل]این گریه عجیب و غریب توسط یک پرنده بازی به نام grouse در ایالات متحده ساخته شد

sonorous metals

فلزات آواساز

a sonorous waterfall

آبشار پر سر و صدا

a herald with a sonorous voice

جارچی با صدای پرطنین

پیشنهاد کاربران

افسونی در کتاب هری پاتر که صدا را مثل بلندگو زیاد میکرد!
رسا
کلمات دیگر: