کلمه جو
صفحه اصلی

hue and cry


1- (در اصل) فریاد هشدار دهنده ی کسانی که دزدی را تعقیب می کردند 2- سروصدا، داد و بیداد، های و هوی، هوار، داد وفریاد وقیل وقال، تعقیب قاتل

انگلیسی به فارسی

داد وفریاد وقیل وقال، تعقیب قاتل


رنگ و گریه، تعقیب قاتل، داد و فریاد وقیل وقال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a public outcry of alarm, protest, or the like.

• public outcry, public protest; loud clamor, shouting and yelling

مترادف و متضاد

public clamor


Synonyms: brouhaha, bugle call, hullabaloo, outcry, protest, rallying cry, uproar


جملات نمونه

1. The workers raised a great hue and cry against the new rule.
[ترجمه نرگس مالایی] کارگران صدای اعتراض شونو نسبت به قانون جدید بالاتر بردند
[ترجمه ترگمان]کارگران رنگ بزرگی به خود گرفتند و بر علیه قانون جدید گریه کردند
[ترجمه گوگل]کارگران یک تصویر بزرگ و گریه علیه قانون جدید ایجاد کردند

2. A terrific hue and cry was raised against the new tax proposals.
[ترجمه ترگمان]یک رنگ و فریاد فوق العاده در برابر پیشنهادهای مالیاتی جدید مطرح شد
[ترجمه گوگل]با توجه به طرح های مالیاتی جدید، رنگ وحشتناک و گرمی مطرح شد

3. Further cuts in welfare have raised a hue and cry among the American public.
[ترجمه ترگمان]کاهش بیشتر در رفاه، رنگ و فریاد مردم آمریکا را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]کاهش بیشتر در رفاه، در میان مردم آمریکا، رنگ و گریه کرده است

4. There has been a great hue and cry about the council's plans to close the school.
[ترجمه ترگمان]در مورد برنامه های شورا برای بستن مدرسه، رنگ و فریاد زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد برنامه های شورا برای بستن مدرسه، رنگ و بوی خوبی وجود دارد

5. The bill has raised a hue and cry from the gay community.
[ترجمه ترگمان]این لایحه رنگ و فریاد جامعه همجنس گرا را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]این لایحه از جامعه همجنسگرا تهیه شده است

6. When foresters raised the hue and cry, the men of the neighbouring townships were bound to come and help them.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که foresters رنگ و گریه را بلند کرد، مردم شهره ای همسایه ملزم به آمدن و کمک به آن ها شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که جنگل ها رنگ و فریاد می کشیدند، مردان شهر های همسایه مجبور شدند که به آنها کمک کنند

7. The hue and cry started for you, but you could not be found.
[ترجمه ترگمان]رنگ و گریه برای شما شروع شد، اما شما نمی توانستید پیدایش کنید
[ترجمه گوگل]رنگ و گریه برای شما شروع شد، اما شما نمیتوانید پیدا کنید

8. The press raised a hue and cry against Feds spying into people's business through wiretapping.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات یک رنگ را بلند کردند و در مقابل مامورین فدرال فریاد می زدند که جاسوسی مردم را از طریق استراق سمع در محل استراق سمع قرار دهند
[ترجمه گوگل]مطبوعات یک رنگ و فریاد در برابر Feds جاسوسی را به کسب و کار مردم از طریق wiretapping

9. The raised a great hue and cry against the new rule.
[ترجمه ترگمان]رنگ و فریاد بلندی در برابر قانون جدید بلند شد
[ترجمه گوگل]یک متن عالی مطرح شد و علیه قانون جدید گریه کرد

10. He soon took the hue and cry of " Mama doesn't make it that way. "
[ترجمه ترگمان]او به زودی رنگ و گریه \"مادر\" را به این شکل گرفت
[ترجمه گوگل]او به زودی رنگ را برداشت و گریه کرد: 'مادر چنین کاری را انجام نمی دهد '

11. The public raised a great hue and cry about tax hikes.
[ترجمه ترگمان]مردم رنگ بزرگی به خود گرفتند و درباره افزایش مالیات گریه و زاری کردند
[ترجمه گوگل]مردم در مورد افزایش مالیات یک رنگ بزرگ و گریه می کردند

12. They raised a great hue and cry against the new rule.
[ترجمه ترگمان]آن ها رنگ بزرگی را بلند کردند و بر علیه قانون جدید گریه کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک رنگ بزرگ و گریه علیه قانون جدید مطرح کردند

13. It was part of the constable's duty hue and cry after an escaping criminal.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از وظیفه پاسبان بود که پس از فرار از یک مجرم فراری، گریه و زاری کند
[ترجمه گوگل]این بخشی از وظیفه مشاغل پلیس بود و پس از یک جنایتکار فراری گریه می کرد

14. Others joined him, and soon there a hue and cry.
[ترجمه ترگمان]دیگران هم به او پیوستند و طولی نکشید که رنگ و فریاد به گوش رسید
[ترجمه گوگل]دیگران به او پیوستند، و به زودی وجود دارد رنگ و گریه

15. Most foreign relief organizations joined in the hue and cry.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سازمان های امدادرسانی خارجی به رنگ و گریه پیوسته اند
[ترجمه گوگل]اکثر سازمان های امدادی خارجی به رنگ و گریه پیوستند

پیشنهاد کاربران

های و هوی، قیل و داد، داد و بیداد، قشقرق، جنجال

صدای اعتراض، اعتراضات، قیل و قال، داد و بیدا

سروصدا؛ قیل و قال

فریاد بلندی که قبلاً در تعقیب کسی که مظنون به جنایت است استفاده می شد. 1 - تعقیب مظنون یا اعلامیه کتبی برای دستگیری مظنون. 2: صدای هشدار یا اعتراض. 3: غوغا و داد و بیداد و جار و جنجال


کلمات دیگر: