کلمه جو
صفحه اصلی

diadem


معنی : تارک، نیم تاج، دیهیم، سربند یا پیشانی بند پادشاهان
معانی دیگر : تاج، افسر، دستار، دولبند، سربند (هرچیزی که بجای تاج بر سر بگذارند)، مقام سلطنت، پادشاهی، اقتدار، اختیار

انگلیسی به فارسی

دیهیم، تارک، نیم‌تاج، سربند یا پیشانی‌بند پادشاهان


دیادم، نیم تاج، دیهیم، تارک، سربند یا پیشانی بند پادشاهان


انگلیسی به انگلیسی

• crown; decorative wreath; item that decorate like a crown
a diadem is a small crown with precious stones in it.

مترادف و متضاد

تارک (اسم)
apex, tiara, diadem, vertex

نیم تاج (اسم)
diadem, coronet

دیهیم (اسم)
diadem, corymb

سربند یا پیشانی بند پادشاهان (اسم)
diadem

جملات نمونه

1. the regal diadem
تاج پادشاهی

2. Andronikos also found a diadem, a corselet, helmet and spears, a tripod and metal bowls.
[ترجمه ترگمان]یک تاج، یک تاج، کلاه خود و نیزه، یک سه پایه و کاسه فلزی را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]اندرونیکوس همچنین یک diadem، یک کرسله، کلاه و اسپایس، یک پایه و کاسه فلزی پیدا کرد

3. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE LORD .
[ترجمه ترگمان]تاج مقدس را درست کردند، نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس
[ترجمه گوگل]آنها ساخته شده از صفحات، دیادم مقدس، از طلا خالص و بر روی آن حک شده، مانند یک کتیبه مهر و موم: عیسی به خداوند

4. The thorny crown is more than an imperial diadem.
[ترجمه ترگمان]تاج کوتاه بیشتر از یک نیم تاج سلطنتی است
[ترجمه گوگل]تاج تیره بیش از دیادم امپراتوری است

5. A diadem was worn as sign of royal power.
[ترجمه ترگمان]یک نیم تاج به نام قدرت سلطنتی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دیده به عنوان نشانه قدرت سلطنتی پوشیده شد

6. No adjunct to the Muses' diadem.
[ترجمه ترگمان]اثری از نیم تاج مریم مقدس نبود
[ترجمه گوگل]هیچ افزایشی به دیادم موز ندارد

7. The diadem is the symbol of royalty.
[ترجمه ترگمان]تاج نماد سلطنت است
[ترجمه گوگل]دیادوم نماد حق امتیاز است

8. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE Lord .
[ترجمه ترگمان]آن ها بشقاب و نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس به پروردگار
[ترجمه گوگل]آنها را از طلای خالص و بر روی آن حکاکی کردند، مانند یک کتیبه بر روی مهر و موم: دیوانه ای مقدس

9. So he placed the royal diadem on her head and made her queen in place of Vashti.
[ترجمه ترگمان]پس نیم تاج را روی سر او گذاشت و ملکه را در گوشه ای از Vashti قرار داد
[ترجمه گوگل]بنابراین او را بر روی سر او گذاشت و سلطنت را به جای وی گذاشت

10. To adorn with or as if with a diadem.
[ترجمه ترگمان]که با تاج تزیین شود
[ترجمه گوگل]برای تزئین یا مثل یک diadem

11. Nature like us is sometimes caught without diadem.
[ترجمه ترگمان]طبیعت مثل ما گاهی اوقات بدون نیم تاج is
[ترجمه گوگل]طبیعت مانند ما گاهی اوقات بدون مدفوع گرفتار می شود

12. It should be noted that Moses the law-giver married Zipporah (which means bird but is closely related to the word for diadem, see here) and she was one of seven sisters.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که موسی عروس - (که به معنای پرنده است اما ارتباط نزدیکی با کلمه تاج دارد)و او یکی از هفت خواهر است
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که موسی موسیقیدان از Zipporah (که به معنی پرنده است اما نزدیک به کلمه diadem مربوط است، نگاه کنید به اینجا) ازدواج کرد و او یکی از هفت خواهر بود

13. Crown of splendor in the Lord 's hand, a royal diadem in the hand of your God.
[ترجمه ترگمان]تاج افتخار در دست لرد، تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه گوگل]طلای شکوه در دست خداوند، دیادم سلطنتی در دست خداوند است

14. Thou shalt also be a crown of glory in the hand of the LORD, and a royal diadem in the hand of thy God.
[ترجمه ترگمان]همچنین تاج افتخار در دست خداست و تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه گوگل]شما نیز باید از دست خداوند طلایی از شکوه باشید و پادشاه سلطنتی در دست خداوند باشد

15. Already her person was buried; only the fair young head and the diadem of white roses around it were still visible to the pitying heavens; and, last of all, was visible one white marble arm.
[ترجمه ترگمان]هنوز او را به خاک سپرده بودند؛ تنها سر زیبای جوان و نیم تاج گل های سفید در اطراف آن هنوز دیده می شد که بر آسمان می سوزد؛ و آخرین چیزی که از همه چیز دیده می شد، یک دست مرمر سفید دیده می شد
[ترجمه گوگل]قبلا شخص او را دفن کرده بود فقط سر جوان عادلانه و گلدان گل رز سفید در اطراف آن هنوز هم برای آسمان ها قابل ستایش بود؛ و آخرین بار، یک بازو سنگ مرمر سفید دیده شد

the regal diadem

تاج پادشاهی



کلمات دیگر: