1. the regal diadem
تاج پادشاهی
2. Andronikos also found a diadem, a corselet, helmet and spears, a tripod and metal bowls.
[ترجمه ترگمان]یک تاج، یک تاج، کلاه خود و نیزه، یک سه پایه و کاسه فلزی را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]اندرونیکوس همچنین یک diadem، یک کرسله، کلاه و اسپایس، یک پایه و کاسه فلزی پیدا کرد
3. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE LORD .
[ترجمه ترگمان]تاج مقدس را درست کردند، نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس
[ترجمه گوگل]آنها ساخته شده از صفحات، دیادم مقدس، از طلا خالص و بر روی آن حک شده، مانند یک کتیبه مهر و موم: عیسی به خداوند
4. The thorny crown is more than an imperial diadem.
[ترجمه ترگمان]تاج کوتاه بیشتر از یک نیم تاج سلطنتی است
[ترجمه گوگل]تاج تیره بیش از دیادم امپراتوری است
5. A diadem was worn as sign of royal power.
[ترجمه ترگمان]یک نیم تاج به نام قدرت سلطنتی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دیده به عنوان نشانه قدرت سلطنتی پوشیده شد
6. No adjunct to the Muses' diadem.
[ترجمه ترگمان]اثری از نیم تاج مریم مقدس نبود
[ترجمه گوگل]هیچ افزایشی به دیادم موز ندارد
7. The diadem is the symbol of royalty.
[ترجمه ترگمان]تاج نماد سلطنت است
[ترجمه گوگل]دیادوم نماد حق امتیاز است
8. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE Lord .
[ترجمه ترگمان]آن ها بشقاب و نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس به پروردگار
[ترجمه گوگل]آنها را از طلای خالص و بر روی آن حکاکی کردند، مانند یک کتیبه بر روی مهر و موم: دیوانه ای مقدس
9. So he placed the royal diadem on her head and made her queen in place of Vashti.
[ترجمه ترگمان]پس نیم تاج را روی سر او گذاشت و ملکه را در گوشه ای از Vashti قرار داد
[ترجمه گوگل]بنابراین او را بر روی سر او گذاشت و سلطنت را به جای وی گذاشت
10. To adorn with or as if with a diadem.
[ترجمه ترگمان]که با تاج تزیین شود
[ترجمه گوگل]برای تزئین یا مثل یک diadem
11. Nature like us is sometimes caught without diadem.
[ترجمه ترگمان]طبیعت مثل ما گاهی اوقات بدون نیم تاج is
[ترجمه گوگل]طبیعت مانند ما گاهی اوقات بدون مدفوع گرفتار می شود
12. It should be noted that Moses the law-giver married Zipporah (which means bird but is closely related to the word for diadem, see here) and she was one of seven sisters.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که موسی عروس - (که به معنای پرنده است اما ارتباط نزدیکی با کلمه تاج دارد)و او یکی از هفت خواهر است
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که موسی موسیقیدان از Zipporah (که به معنی پرنده است اما نزدیک به کلمه diadem مربوط است، نگاه کنید به اینجا) ازدواج کرد و او یکی از هفت خواهر بود
13. Crown of splendor in the Lord 's hand, a royal diadem in the hand of your God.
[ترجمه ترگمان]تاج افتخار در دست لرد، تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه گوگل]طلای شکوه در دست خداوند، دیادم سلطنتی در دست خداوند است
14. Thou shalt also be a crown of glory in the hand of the LORD, and a royal diadem in the hand of thy God.
[ترجمه ترگمان]همچنین تاج افتخار در دست خداست و تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه گوگل]شما نیز باید از دست خداوند طلایی از شکوه باشید و پادشاه سلطنتی در دست خداوند باشد
15. Already her person was buried; only the fair young head and the diadem of white roses around it were still visible to the pitying heavens; and, last of all, was visible one white marble arm.
[ترجمه ترگمان]هنوز او را به خاک سپرده بودند؛ تنها سر زیبای جوان و نیم تاج گل های سفید در اطراف آن هنوز دیده می شد که بر آسمان می سوزد؛ و آخرین چیزی که از همه چیز دیده می شد، یک دست مرمر سفید دیده می شد
[ترجمه گوگل]قبلا شخص او را دفن کرده بود فقط سر جوان عادلانه و گلدان گل رز سفید در اطراف آن هنوز هم برای آسمان ها قابل ستایش بود؛ و آخرین بار، یک بازو سنگ مرمر سفید دیده شد