کلمه جو
صفحه اصلی

aground


معنی : بزمین، بگل نشسته، در زمین
معانی دیگر : (در مورد کشتی) به گل نشسته، برساحل، در ته (دریا)، بر زمین، نشسته

انگلیسی به فارسی

به زمین، به گل نشسته، در زمین


در اطراف، در زمین، بزمین، بگل نشسته


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: on or onto ground, esp. under water.
مترادف: ashore, high and dry
مشابه: adrift

- The ship ran aground on the reef.
[ترجمه ترگمان] کشتی روی صخره به گل نشست
[ترجمه گوگل] کشتی سوار بر روی صخره بود
صفت ( adjective )
• : تعریف: touching or stuck on ground, esp. under water; stranded.
مترادف: beached, castaway, grounded, stranded
متضاد: afloat
مشابه: adrift, deserted, shipwrecked, stuck

• onto the shore (as in a ship)
if a ship runs aground, it touches the ground in a shallow part of a river, lake, or the sea.

مترادف و متضاد

بزمین (صفت)
aground

بگل نشسته (صفت)
aground

در زمین (قید)
aground

on the bottom of


Synonyms: ashore, beached, disabled, foundered, grounded, high and dry, marooned, reefed, shipwrecked, stranded, stuck, swamped, wrecked


Antonyms: afloat


جملات نمونه

1. planes aground and aloft
هواپیماهای نشسته و در پرواز

2. the boat ran aground
کشتی به گل نشست

3. the ship ran aground
کشتی به گل نشست.

4. The ship ran aground on a submerged reef.
[ترجمه ترگمان]کشتی در یک صخره زیر آب غرق شده بود
[ترجمه گوگل]کشتی سوار بر یک صخره زیر آب فرود آمد

5. The ship went aground and started to break up.
[ترجمه ترگمان]کشتی به گل نشست و شروع به شکستن کرد
[ترجمه گوگل]کشتی رفت و آمد کرد و شروع به شکستن کرد

6. The tanker ran aground in heavy seas and is breaking up on the rocks.
[ترجمه ترگمان]تانکر در دریاهای سنگین به گل نشسته است و در حال شکستن سنگ ها است
[ترجمه گوگل]مخزن در دریاهای سنگین در محاصره می شود و بر روی سنگ ها شکسته می شود

7. The ship is currently aground off the Brittany coast.
[ترجمه ترگمان]کشتی در حال حاضر در ساحل Brittany به گل نشسته است
[ترجمه گوگل]کشتی هم اکنون در کنار ساحل بریتانی قرار دارد

8. They plan to refloat the ship now aground on the island of Stroma.
[ترجمه ترگمان]نقشه آن ها این است که کشتی را اکنون در جزیره of به گل انداخته باشند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند کشتی را در کنار جزیره Stroma فرو بریزند

9. The boat ran aground on a shoal.
[ترجمه ترگمان]قایق به گل نشست
[ترجمه گوگل]قایق در محاصره در محاصره قرار داشت

10. The oil tanker ran aground on a sandbank.
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت در یک sandbank به گل نشسته بود
[ترجمه گوگل]تانکر نفتی در یک باند شن و ماسه به زمین می افتد

11. A Greek oil tanker has run aground.
[ترجمه ترگمان]یک تانکر نفت یونان به گل نشسته است
[ترجمه گوگل]یک تانکر نفت یونان در محاصره است

12. Their boat went aground on a sand bank.
[ترجمه ترگمان]قایق آن ها روی یک ساحل شنی به گل نشست
[ترجمه گوگل]قایق آنها در یک بنای شن و ماسه قرار داشت

13. Of possession as the delusion we all run aground on.
[ترجمه ترگمان]در اختیار داشتن توهم است که همه ما به زمین زدیم
[ترجمه گوگل]از مالکیت به عنوان توهم همه ما در محاصره در

14. The casualty could be seen aground on the Mid Haisbro Sand, lifting slightly in the moderate swell.
[ترجمه ترگمان]این حادثه را می توان در میانه Haisbro ساند مشاهده کرد و کمی در حالت متوسط بالا رفت
[ترجمه گوگل]این صدمه دیده می تواند در خاک شن و ماسه میانی هشدار دیده شود، و کمی افزایش می یابد

The ship ran aground.

کشتی به گل نشست.


planes aground and aloft

هواپیماهای نشسته و در پرواز


پیشنهاد کاربران

aground ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: به‏گِل‏نشسته
تعریف: ویژگی کشتی‏ای که به گِل نشسته است


کلمات دیگر: