کلمه جو
صفحه اصلی

city slicker


معنی : شهری، رند
معانی دیگر : منظره ی شهر، نمای شهر (به ویژه از هواپیما یا جای بلند)، صحنه ی شهری، (عامیانه) آدم شهری، (در نظر دهقانان) زرنگ، پرتدبیر (و تزویر)، مرد رند، زرنگ

انگلیسی به فارسی

شهری، زرنگ، رند


پلک زدن شهر، شهری، رند


انگلیسی به انگلیسی

• (informal) person from a large city who is overly sophisticated, stylish and sophisticated city person, sophisticated city dweller

مترادف و متضاد

sophisticated city person


شهری (اسم)
burgess, townspeople, townsman, city slicker, townee

رند (اسم)
rogue, city slicker, knave

Synonyms: big-city person, city boy, city dweller, metropolitan, townie, urbanite


جملات نمونه

1. Her city slicker boyfriend looks pretty clumsy out here on the farm.
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش، اون بیرون توی مزرعه خیلی دست و پا چلفتی بنظر میاد
[ترجمه گوگل]دوست پسر جادوگر شهرش به نظر می رسد در مزرعه بسیار ناامید کننده است

2. Sure, a city slicker looks smart as long as he stays in a place like New York.
[ترجمه ترگمان]البته، یه بچه شهری تا وقتی که توی یه جایی مثل نیویورک میمونه باهوش به نظر میرسه
[ترجمه گوگل]مطمئنا، شهرک خیالی به نظر می رسد هوشمند تا زمانی که او در یک مکان مانند نیویورک باقی بماند

3. On a drive in the country, a city slicker noticed a farmer lifting a pig up to an apple tree and holding the pig there as it ate one apple after another.
[ترجمه ترگمان]در یک حرکت در کشور، کاپشن او یک کشاورز را دید که خوکی را روی درخت سیب نگه داشت و خوک را در آنجا نگه داشت و یک سیب بعد از دیگری خورد
[ترجمه گوگل]در یک درایو در کشور، یک خیابان شهری متوجه یک کشاورز که یک خوک را به یک درخت سیب می برد و خوک را در آنجا می گذارد، چون یک سیب را بعد از دیگری می خورد

4. That city slicker was out of his element out on the farm.
[ترجمه ترگمان] اون کاپشن شهری توی مزرعه بود
[ترجمه گوگل]این پلک زدن شهر خارج از عنصر او در مزرعه بود

5. Her city slicker boyfriend looked pretty clumsy out here on the farm.
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش، اون بیرون توی مزرعه خیلی دست و پا چلفتی بود
[ترجمه گوگل]دوست پسر جادوگر شهرش، در مزرعه، بسیار ناامید کننده بود

6. I loved her and so did that city slicker, John Weber.
[ترجمه ترگمان]من او را دوست داشتم و همین طور هم این هم کاپشن city، جان وبر
[ترجمه گوگل]من او را دوست داشتم و همینطور آن جان وبر شهرت داشت

7. Sure, a city slicker looks smart as long as he stays in a place like New York. But you put him down on a farm and he won't do much better than a newborn baby!
[ترجمه ترگمان]البته، یه بچه شهری تا وقتی که توی یه جایی مثل نیویورک میمونه باهوش به نظر میرسه اما تو اونو روی یه مزرعه گذاشتی و اون خیلی بهتر از یه بچه تازه متولد شده هم نمی کنه!
[ترجمه گوگل]مطمئنا، شهرک خیالی به نظر می رسد هوشمند تا زمانی که او در یک مکان مانند نیویورک باقی بماند اما شما او را در مزرعه قرار داده و او خیلی بهتر از یک نوزاد تازه متولد نمی شود!

8. He's an unappealing throwback to the days of '80s City slickers.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم غیر منطقی آیه که به روزه ای ۸۰ شهر تعلق داره
[ترجمه گوگل]او به روزهای دهه 80 میلادی شهرت ناپذیری دارد

9. Once you get accustomed to life on the range, it's hard to go back to being a city slicker.
[ترجمه ترگمان]وقتی به زندگی در میدان عادت می کنی، برای برگشتن به یک کاپشن شهری سخت است
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما در محدوده زندگی عادت کرده اید، به سختی می توانید به شهرک شدن شهر تبدیل شوید

10. Ballet definitely didn't jell with the image of super-macho, cool-as-ice City slicker.
[ترجمه ترگمان]اما باله به طور قطع با تصویر of، macho، سرد و سرد ساخته نشده بود
[ترجمه گوگل]باله قطعا با تصویر فوق العاده مگا، سرد به عنوان یخ شهر سوسو زدن نیست

11. EXAMPLE: Dressed in my fancy new clothing I feel uncomfortable when I visit my relatives in the village where I was born because I feel like a city slicker.
[ترجمه ترگمان]مثال: لباس جدید لباس های جدید خود را به تن کردم وقتی به بستگانم در دهکده ای که در آنجا متولد شدم احساس ناراحتی می کنم، چون مثل یک کاپشن شهر احساس می کنم
[ترجمه گوگل]مثال در پوشیدن لباس جدید من احساس ناراحتی میکنم وقتی از اقوام من در روستایی که من متولد شدم دیدن میکنم، زیرا احساس میکنم که یک خیابان شهری است

12. When a New Yorker walks past a chicken on his morning stroll, we're left to wonder which one is the real city slicker.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک نیویورکی در پیاده روی صبحگاهی قدم زنان از کنار یکی از مرغ ها عبور می کند، به این نتیجه می رسیم که یکی از آن slicker واقعی است
[ترجمه گوگل]وقتی یک نیویورکر در صبحانه در حال گذراندن یک مرغ است، ما به تعجب می اندیشیم که کدام یک از شهرک های واقعی شهر است

پیشنهاد کاربران

آدم شهری


کلمات دیگر: