کلمه جو
صفحه اصلی

lead in


مقدمه، دیباچه، سیمی که آنتن را به دستگاه فرستنده وصل می کند، سیم ورودی، چیزی که به چیز دیگری منتهی شود، منتج

انگلیسی به فارسی

چیزی که به چیز دیگری منتهی شود، منتج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an introductory statement or segment, esp. in a television performance or program.

(2) تعریف: a television program that provides a ready-made audience for a succeeding program.

(3) تعریف: the section of a radio or television antenna that connects to the transmitter or receiver.

• introduction, prologue, preamble
a lead-in is what is said or done as an introduction before the main subject or event, especially the introduction to a radio or television programme.

جملات نمونه

1. Brydon's team-mate Martin Williamson consolidated his lead in the National League when he won the latest round.
[ترجمه ترگمان]هم تیمی او، مارتین ویلیامسون، وقتی آخرین راند را برنده شد، پیشتازی خود را در لیگ ملی تحکیم کرد
[ترجمه گوگل]مربی تیم برادون، مارتین ویلیامسون، سرمربی او در لیگ ملی، زمانی که آخرین دور برد را به ثمر رساند

2. Japan has taken the lead in car production.
[ترجمه ترگمان]ژاپن در تولید خودرو پیشرو است
[ترجمه گوگل]ژاپن در زمینه تولید خودرو هدایت می شود

3. They forged a lead in the first 30 minutes of the game.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ۳۰ دقیقه اول بازی پیشتاز بودند
[ترجمه گوگل]آنها در اولین 30 دقیقه بازی یک گلزنی کردند

4. The government should give a lead in tackling racism.
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مقابله با نژادپرستی شرکت کند
[ترجمه گوگل]دولت باید در مبارزه با نژادپرستی رهبری کند

5. The Government should give industry a lead in tackling racism .
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مقابله با نژادپرستی به صنعت کمک کند
[ترجمه گوگل]دولت باید صنعت را در مبارزه با نژادپرستی هدایت کند

6. The team recovered its lead in the second half.
[ترجمه ترگمان]تیم در نیمه دوم رهبری خود را بدست آورد
[ترجمه گوگل]این تیم در نیمه دوم بازی خود را به ثمر رساند

7. The French driver has taken the lead in the Paris-Dakar rally.
[ترجمه ترگمان]راننده فرانسوی، رهبری را در رالی پاریس - داکار به عهده گرفته است
[ترجمه گوگل]راننده فرانسوی در تظاهرات پاریس-داکار رهبری کرده است

8. The company produces substitutes for lead in petrol.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تولید بنزین را برای بنزین تولید می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت جایگزین سرب در بنزین تولید می کند

9. He forged into the lead in the fourth set.
[ترجمه ترگمان]او در مجموعه چهارم راه خود را پیش گرفت
[ترجمه گوگل]او در مجموعه چهارم سرنوشت را به دست آورد

10. She took the lead in the second lap.
[ترجمه ترگمان]او سرب را در دامن دوم گذاشت
[ترجمه گوگل]او در لندن رهبری کرد

11. Scott opened up a 3-point lead in the first game.
[ترجمه ترگمان]اسکات اولین بازی را در بازی اول باز کرد
[ترجمه گوگل]اسکات یک بازی 3 امتیازی را در بازی اول انجام داد

12. The U. S. took the lead in declaring war on terrorism.
[ترجمه ترگمان]U اس رهبری را در اعلام جنگ علیه تروریسم به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]سربازان آمریکایی در تسخیر جنگ با تروریسم رهبری کردند

13. She took an early lead in the race and held onto it for nine laps.
[ترجمه ترگمان]او ابتدا در مسابقه شرکت کرد و برای نه دور دست به آن زد
[ترجمه گوگل]او اولین سرمربی را در مسابقه گرفت و به مدت 9 دور برگزار شد

14. He plays the lead in a remake of the 1920s comedy classic.
[ترجمه ترگمان]او در فیلم کلاسیک کمدی (۱۹۲۰)، نقش بازی را بازی می کند
[ترجمه گوگل]او در بازسازی کلاسیک کمدی سالهای 1920 سرپرستی می کند

15. The report called for urgent action to reduce lead in petrol.
[ترجمه ترگمان]این گزارش خواستار اقدام فوری برای کاهش سرب در بنزین شد
[ترجمه گوگل]این گزارش خواستار اقدام فوری برای کاهش سرب در بنزین شد

پیشنهاد کاربران

مقدمه



کلمات دیگر: