کلمه جو
صفحه اصلی

dewy


معنی : تازه، مرطوب، تر، تر کرده، شبنمدار، ژالهدار
معانی دیگر : ژاله پوش، شبنم زده، خیس، وابسته به ژاله، شبنمی، ژاله سان، ژاله مانند، (شعر قدیم) طراوتبخش، روح انگیز، ملایم و خوشایند

انگلیسی به فارسی

شبنم‌دار، ژاله‌دار، تر، ترکرده، مرطوب، تازه


انگلیسی به انگلیسی

• resembling dew, like dew; moist with dew; refreshing; simple, unsophisticated
something that is dewy is wet with dew.

مترادف و متضاد

تازه (صفت)
young, fresh, late, up-to-date, green, new, breezy, recent, dewy, new-fashioned, red-hot, neoteric

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

تر (صفت)
watery, humid, wet, soggy, moist, dewy, rainy

تر کرده (صفت)
dewy

شبنم دار (صفت)
dewy

ژاله دار (صفت)
dewy

جملات نمونه

1. a dewy lawn
چمن پوشیده از شبنم

2. her dewy tears
اشک های شبنم سان او

3. the dewy coolness of the evening
خنکی روحنواز شب

4. from noon to dewy eve
(جان میلتون) از نیمروز تا شبانگاه پر ژاله

5. The dewy woodland was solitary and still.
[ترجمه ترگمان]جنگل شبنم زده خلوت و بی حرکت بود
[ترجمه گوگل]جنگل وحشی انفرادی بود

6. You can't be too dewy - eyed if you want to succeed.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی موفق شوی، خیلی با چشم dewy
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بیش از حد مبهم باشید - اگر می خواهید موفق شوید

7. Everything was dewy and peaceful and quiet.
[ترجمه ترگمان]همه چیز آرام و آرام و آرام بود
[ترجمه گوگل]همه چیز روحی و آرام و آرام بود

8. I get all dewy and misty-eyed when I read the Constitution.
[ترجمه ترگمان]وقتی قانون اساسی رو خوندم، همه چیز dewy و مه گرفته گرفتم
[ترجمه گوگل]من وقتی که قانون اساسی را می خوانم، همه چهره های زشت و غم انگیز را می بینم

9. Base notes are composed of dewy musk, vanilla, vetiver, and tonka bean.
[ترجمه ترگمان]یادداشت های پایه از مشک dewy، وانیل، vetiver و tonka تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]یادداشت های پایه از مشک، وانیل، سبیل و لوبیا تنکا تشکیل شده است

10. How ability not so dewy - eyed person?
[ترجمه ترگمان]چه توانایی یه آدم چشم dewy؟
[ترجمه گوگل]چگونه توانایی نه چندان مبهم - فرد چشم؟

11. The grass was dewy, the apples green and raw, but already fragrant.
[ترجمه ترگمان]علف های شبنم زده و سیب ها زرد و خام بودند، اما از قبل خوشبو شده بودند
[ترجمه گوگل]چمن کثیف بود، سیب سبز و خام، اما در حال حاضر معطر

12. The coming musk - rose, full of dewy wine.
[ترجمه ترگمان]بوی مشک شراب، پر از شراب dewy
[ترجمه گوگل]مشک بعدی - گل رز، پر از شراب کثیف

13. The person of not quite dewy - eyed person appeared psychological problem ~!
[ترجمه ترگمان]فرد با چشم dewy دچار مشکل روانی شده بود!
[ترجمه گوگل]شخص کاملا روغنی - چشم فرد به نظر می رسد مشکل روانی ~!

14. The dewy woodland, as he threaded it, was solitary and still.
[ترجمه ترگمان]جنگل dewy، همچنان که از آن عبور می کرد، تنها و بی حرکت بود
[ترجمه گوگل]جنگل زراعی، همانطور که او آن را رشته کرده بود، انفرادی بود و هنوز هم

a dewy lawn

چمن پوشیده از شبنم


her dewy tears

اشک‌های شبنم‌سان او


the dewy coolness of the evening

خنکی روح‌نواز شب



کلمات دیگر: