1. hitler's bellicose policy
سیاست جنگ گرایانه ی هیتلر
2. he has a bellicose nature
او خوی ستیزه جویی دارد.
3. He expressed alarm about the government's increasingly bellicose statements.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به بیانیه های خصمانه فزاینده دولت ابراز نگرانی کرد
[ترجمه گوگل]او ابراز نگرانی در مورد اظهارات دولت به طور فزاینده جسورانه
4. The general made some bellicose statements about his country's military strength.
[ترجمه ترگمان]ژنرال برخی از اظهارات خصمانه اش را درباره قدرت نظامی کشورش ایراد کرد
[ترجمه گوگل]عموما برخی از اظهارات جنجال برانگیز در مورد قدرت نظامی کشورش را ارائه داد
5. The bellicose termite belongs to a group that uses a different digestive method.
[ترجمه ترگمان]The bellicose به گروهی تعلق دارد که از یک روش گوارشی متفاوت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]موریانه سلیاک متعلق به گروهی است که از یک روش گوارش متفاوت استفاده می کند
6. Less bellicose but equally specific definitions are now in force in Britain.
[ترجمه ترگمان]این تعاریف کم تر bellicose اما به همان اندازه خاص در بریتانیا در حال اجرا هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در بریتانیا نیروهای کم اهمیت تر، اما به همان اندازه تعریف شده اند
7. A bellicose humanoid species with some superficial properties both aquatic and arachnid, the Aqualish of Ando can be found the galaxy over.
[ترجمه ترگمان]یک گونه humanoid bellicose با برخی ویژگی های سطحی، هم آبی و هم آبی، the of را می توان به صورت کهکشان مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]گونه ای از انسانهای غول پیکر با برخی خصوصیات سطحی آبزی و آراکنید Aqualish Ando می تواند کهکشان را پیدا کند
8. The President is congenitally allergic to the bellicose language Presidents typically employ to summon the dogs of war.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور شدیدا نسبت به روسای جمهور bellicose که معمولا برای احضار سگ های جنگی استفاده می کنند، حساسیت دارد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از نظر زبانی به زبان زهرخان آلرژیک است رؤسای جمهور به طور معمول برای اخراج سگ های جنگی کار می کنند
9. His bellicose disposition alienated his friend.
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی His دوستش را از هم گسیخته بود
[ترجمه گوگل]اوضاع جسمانی او دوست او را بیگانه کرد
10. Another is lofty, bellicose fellow, weight 200 pounds.
[ترجمه ترگمان]یه نفر دیگه هم با وزن ۲۰۰ پوند وزن داره
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از طرفداران بزرگ، جادوگر، وزن 200 پوند است
11. The result of being bellicose is that all your previous efforts become wasted.
[ترجمه ترگمان]نتیجه of این است که تمام تلاش های قبلی تان به هدر می رود
[ترجمه گوگل]نتیجه غضبناک بودن این است که تمام تلاش های قبلی شما هدر می رود
12. The military parade was a display of bellicose nationalism.
[ترجمه ترگمان]این رژه نظامی نمایشی از ناسیونالیسم bellicose بود
[ترجمه گوگل]رژه نظامی نشان دهنده ناسیونالیسم جادویی بود
13. China, of course, insists it has bellicose intentions.
[ترجمه ترگمان]البته، چین اصرار دارد که این مساله دارای تمایلات خصمانه است
[ترجمه گوگل]البته چین، اصرار دارد که قصد جنب و جوش داشته باشد