1. agricultural land
زمین کشاورزی
2. agricultural soil
خاک کشاورزی
3. an agricultural engineer
مهندس کشاورزی
4. an agricultural experiment station
پژوهشکده ی کشاورزی
5. an agricultural fair
نمایشگاه کشاورزی
6. an agricultural project
طرح کشاورزی
7. an agricultural show
نمایشگاه کشاورزی
8. khoozestan's agricultural potentials are huge
امکانات کشاورزی خوزستان عظیم اند.
9. outmoded agricultural practices brake progress
روش های کهنه ی کشاورزی پیشرفت را کند می کند.
10. transient agricultural workers
کارگران سیار کشاورزی
11. a wide agricultural area
یک ناحیه ی پهناور کشاورزی
12. an armchair agricultural engineer
مهندس کشاورزی پشت میز نشین
13. the country's agricultural sector is in trouble
بخش کشاورزی کشور در مخاطره است.
14. a project to boost agricultural production
طرحی برای فزونسازی فرآوری کشاورزی
15. i have bought some agricultural land
من مقداری زمین کشاورزی خریده ام.
16. newspapers slashed the government's agricultural policies
روزنامه ها سیاست های کشاورزی دولت را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
17. the qualities of this agricultural soil
ویژگی های این خاک کشاورزی
18. the country's evolution from an agricultural to an industrial system
تحول کشور از یک سازگان کشاورزی به سازگان صنعتی
19. the richness of the soil offered unlimited opportunities for agricultural activity
غنی بودن خاک فرصت های نامحدودی را برای فعالیت کشاورزی بوجود می آورد.
20. Agricultural development simply must precede economic development.
[ترجمه ترگمان]توسعه کشاورزی به سادگی باید مقدم توسعه اقتصادی باشد
[ترجمه گوگل]توسعه کشاورزی به سادگی باید پیش از توسعه اقتصادی باشد
21. He was trained for gardening at the Agricultural College.
[ترجمه ترگمان]او برای باغبانی در کالج کشاورزی آموزش دیده بود
[ترجمه گوگل]او برای باغبانی در کالج کشاورزی آموزش دیده بود
22. The census undercounted the agricultural population.
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر the نفر اعلام شد
[ترجمه گوگل]سرشماری جمعیت کشاورزی را زیر سؤال برد
23. Our country must drive at increasing agricultural production.
[ترجمه ترگمان]کشور ما باید به افزایش تولید کشاورزی بپردازد
[ترجمه گوگل]کشور ما باید در حال افزایش تولید کشاورزی باشد
24. His analysis of urban use of agricultural land has been proved essentially correct.
[ترجمه ترگمان]تحلیل او در مورد استفاده شهری از زمین کشاورزی در اصل صحیح اثبات شده است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل خود را از استفاده شهری از زمین های کشاورزی ثابت شده است اساسا درست است
25. The agricultural surplus was taken over almost in its entirety by the ruler.
[ترجمه ترگمان]مازاد کشاورزی تقریبا در تمامیت آن توسط پادشاه گرفته شد
[ترجمه گوگل]مازاد کشاورزی توسط حاکم تقریبا تمام شد
26. Scientific discoveries are often applied to industrial and agricultural production methods.
[ترجمه ترگمان]کشفیات علمی معمولا برای روش های تولید صنعتی و کشاورزی بکار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]اکتشافات علمی اغلب برای روش های صنعتی و کشاورزی کاربرد دارد
27. Tractors and other agricultural machines greatly facilitate farming.
[ترجمه ترگمان]Tractors و سایر ماشین آلات کشاورزی به شدت کشاورزی را تسهیل می کنند
[ترجمه گوگل]تراکتور و سایر ماشین آلات کشاورزی به میزان زیادی کشاورزی را تسهیل می کنند