کلمه جو
صفحه اصلی

cut loose


(عامیانه) بدون اختیار حرف زدن یا عمل کردن، خودداری نکردن

انگلیسی به انگلیسی

• release, set free

جملات نمونه

1. He really cut loose and told me what he thought of me.
[ترجمه ترگمان]اون واقعا آزاد شد و بهم گفت که به من چی فکر می کنه
[ترجمه گوگل]او واقعا سست شد و به من گفت آنچه را که از من در نظر داشت

2. I'm ready to cut loose and enjoy the weekend.
[ترجمه ترگمان]من حاضرم از آخر این آخر هفته بروم بیرون و از این آخر هفته لذت ببرم
[ترجمه گوگل]من آماده شستن و لذت بردن از آخر هفته هستم

3. He felt he had to cut loose from his family.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که باید از خانواده اش جدا شود
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که باید از خانواده اش سست شود

4. But when Mike Mannion cut loose the home side collapsed to 127 all out.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی مایک Mannion خانه را برید، طرف خانه به ۱۲۷ تای آن ها سقوط کرد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که مایک مانونیون سقوط کرد، خانه به 127 سقوط کرد

5. Both times Francis cut loose with stinging criticism of his team's play.
[ترجمه ترگمان]فرانسوا هر دو بار با انتقاد شدید از بازی تیمش، سست شد
[ترجمه گوگل]هر دو بار فرانسیس با انتقاد شدید از بازی تیمش از بین رفت

6. Perhaps I do have to cut loose.
[ترجمه ترگمان] شاید مجبور باشم که پامو قطع کنم
[ترجمه گوگل]شاید من باید سست شود

7. Many were cut loose and left to fend for themselves in the job-poor wilderness.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها رها شده و برای دفاع از خود در این بیابان رها شده رها شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها در حال شست و شوی و به سمت خود در بیابان شلوغ می کشیدند

8. I felt like I had been cut loose.
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که آزاد شده ام
[ترجمه گوگل]احساس کردم که من شل شده بودم

9. The stars floated free like buoys cut loose on a dark sea.
[ترجمه ترگمان]ستاره ها مثل شناور در دریا شناور بودند
[ترجمه گوگل]ستاره ها به طور رایگان پرواز می کردند مانند پرنده هایی که در دریا تاریک شسته شده اند

10. They should be demanding that the settlers be cut loose.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید درخواست کنند که مهاجران آزاد شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید درخواست کنند که مهاجران آزاد شوند

11. Cut loose from its eyes suddenly, the mind will rear up, spin, retreat.
[ترجمه ترگمان]ناگهان عقل از چشم هایش جدا می شود و ذهنش به عقب و عقب برمی گردد، عقب نشینی می کند، عقب نشینی می کند
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی از چشمانش بیرون می آید، ذهن عقب خواهد ماند، چرخش، عقب نشینی

12. I just want to cut loose with him.
[ترجمه ترگمان] من فقط می خوام اون رو از هم جدا کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم با او شل شود

13. After a few glasses of wine everyone cut loose and started dancing.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند گیلاس شراب همه از هم جدا شدند و شروع به رقص کردند
[ترجمه گوگل]بعد از چند لیوان شراب همه سست شدند و شروع به رقص کردند

14. The flip side was to cut loose any moorings to other currency areas.
[ترجمه ترگمان]طرف دیگر قرار بود هر گونه تجهیزات پهلوگیری را به دیگر مناطق ارز قطع کند
[ترجمه گوگل]طرف تلنگر به کاهش هر گونه قایقرانی به مناطق ارز دیگر پرداخت

پیشنهاد کاربران

رها کردن، رها شدن ( بار منفی داره )

با کسی بهم زدن
قطع ارتباط کردن

بیاحترامی کردن و توهین کردن
Don't diss my little brother
به برادر کوچیکم بی احترامی نکن


to behave in an uncontrolled, wild way

تعدیل نیرو کردن، اخراج کارکنان

Cut SB loose
از شر کسی خلاص شدن

آزادانه حرف زدن یا عمل کردن
بدون محدودیت
از شر کنترل و نظارت خارج کردن


کلمات دیگر: