1. reptiles shed their skin periodically
خزندگان گاه به گاه پوست می اندازند.
2. snakes slough off their skin periodically
مارها هر چند وقت یکبار پوست می اندازند.
3. The spaceship's jets were fired periodically to dampen a side-to-side pendulum motion that had developed.
[ترجمه ترگمان]جت فضایی سفینه فضایی به طور دوره ای مورد شلیک قرار گرفت تا یک حرکت به سمت چپ آونگ را تعدیل کند که توسعه داده شده بود
[ترجمه گوگل]جت های سفینه فضایی به صورت دوره ای اخراج شدند تا حرکت آونگ جانبی به سمت آن را کاهش دهد
4. The company's assets are periodically revalued.
[ترجمه ترگمان]دارایی های شرکت به طور دوره ای از بین می رود
[ترجمه گوگل]دارایی های شرکت به طور دوره ای ارزش گذاری می شوند
5. Economic crises recur periodically.
[ترجمه ترگمان]بحران های اقتصادی به صورت دوره ای تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]بحران های اقتصادی به صورت دوره ای باز می گردد
6. Meetings are held periodically to monitor progress on the case.
[ترجمه ترگمان]جلسات به صورت دوره ای برای نظارت بر پیشرفت در این مورد برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]جلسات دوره ای برای نظارت بر پیشرفت در پرونده برگزار می شود
7. This group of patients should be reviewed periodically to establish whether medication is indicated or whether alternative approaches should be used.
[ترجمه ترگمان]این گروه از بیماران باید به صورت دوره ای مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود که آیا دارو تعیین شده است یا رویکردهای جایگزین باید مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این گروه از بیماران باید به صورت دوره ای بررسی شود تا تعیین شود که آیا داروها مشخص شده یا باید از روش های جایگزین استفاده کرد
8. Periodically, Congress has made half-hearted attempts at finance reform.
[ترجمه ترگمان]به طور متناوب، کنگره تلاش های نیمی برای انجام اصلاحات مالی انجام داده است
[ترجمه گوگل]به طور دوره ای، کنگره تلاش های ناسالم در اصلاحات مالی انجام داده است
9. The fact that Dobson periodically addresses the issue of wife abuse in his speaking and writing is commendable in itself.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که دابسون به صورت دوره ای مساله سو استفاده از همسر را مورد ایراد قرار می دهد، در خود قابل ستایش است
[ترجمه گوگل]این حقیقت که دابسون به طور مرتب مسئله سوء استفاده از همسر را در سخنرانی و نوشتن خود مورد انتقاد قرار می دهد، به خودی خود قابل ستایش است
10. The streets were periodically thronged with soldiers on their way to the front, some of whom pillaged as they passed through.
[ترجمه ترگمان]در فواصل معین، خیابان ها پر از سربازان بود که هنگام عبور از آنجا به تاراج رفته بودند
[ترجمه گوگل]خیابان ها به طور مداوم با سربازان در راه خود به سمت جلو حرکت کردند، که بعضی از آنها از بین رفته اند
11. The most renowned of these pipe bands travel periodically to the cities, where they perform in night spots for tourists.
[ترجمه ترگمان]معروف ترین این باندها به صورت دوره ای به شهرها سفر می کنند و در آنجا در مناطق شب برای توریست ها کار می کنند
[ترجمه گوگل]مشهورترین این باندهای لوله به طور منظم به شهرها سفر می کنند، جایی که در نقاط شب برای گردشگران انجام می شوند
12. Men may work periodically as day laborers on others' fields, as carpenters, or masons.
[ترجمه ترگمان]مردان ممکن است هر روز به عنوان نجار، یا بنا به عنوان نجار، کار کنند
[ترجمه گوگل]مردان ممکن است به طور روزانه به عنوان کارگران روز در زمینه های دیگر کار کنند، به عنوان نجار، یا ماسون ها
13. As she grows, she must periodically shed her inelastic skin.
[ترجمه ترگمان]همان طور که رشد می کند، باید به طور دوره ای پوست inelastic را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]همانطور که رشد می کند، او باید به طور مرتب پوست خود را بی اثر کند