کلمه جو
صفحه اصلی

picturesque


معنی : زیبا، بدیع، خوش منظره، شایان تصویر
معانی دیگر : (منظره) زیبا، دیدنی، تماشایی، تصویر کردنی، جالب، زنده، گیرا، تصویر مانند، فرتورسان، عکس مانند، مناسب برای نقاشی، ناروال، نامتعارف، غیرعادی و جالب

انگلیسی به فارسی

شایان تصویر، زیبا، بدیع، خوش منظره


زیبا، خوش منظره، بدیع، شایان تصویر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: picturesquely (adv.), picturesqueness (n.)
(1) تعریف: visually pleasing, enchanting, or unusual; suggestive of a picture or painting.
متضاد: ugly
مشابه: pretty, quaint, sightly

- The postcards at the lodge all showed picturesque landscapes.
[ترجمه ترگمان] کارت پستال های زیبا در آن خانه مناظر تماشایی بودند
[ترجمه گوگل] کارت پستال در تختخواری همه مناظر زیبا را نشان داد

(2) تعریف: evoking vivid images.
مترادف: vivid
مشابه: colorful, evocative, graphic, pictorial, realistic, rich

- The writer is well-known for her picturesque descriptions of people and places.
[ترجمه ترگمان] نویسنده به خاطر توصیف زیبای او از مردم و مکان ها مشهور است
[ترجمه گوگل] نویسنده برای توصیف های زیبا و خوشی از افراد و مکان ها مشهور است

• resembling a picture, suitable for a painting
a picturesque place is attractive, interesting, and unspoiled.

مترادف و متضاد

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

بدیع (صفت)
original, exquisite, picturesque, novel, newfound

خوش منظره (صفت)
picturesque

شایان تصویر (صفت)
picturesque

attractive, referring to scenery


Synonyms: arresting, artistic, beautiful, charming, colorful, graphic, photographic, pictorial, pleasant, pretty, quaint, scenic, striking, vivid


Antonyms: hideous, ugly, unsightly


جملات نمونه

1. a picturesque description
یک شرح زنده

2. a picturesque view of the city
منظره ی تصویر گونه ای از شهر

3. a really picturesque mountain village
یک دهکده ی کوهستانی واقعا خوش منظره

4. It was a pretty town with a picturesque harbour and well-preserved buildings.
[ترجمه ترگمان]شهر زیبایی بود با یک لنگرگاه زیبا و ساختمان های قدیمی
[ترجمه گوگل]این یک شهر زیبا با یک بندر زیبا و ساختمان های خوبی بود

5. You can see the picturesque shores beside the river.
[ترجمه ترگمان]می توانید سواحل زیبا را کنار رودخانه ببینید
[ترجمه گوگل]شما می توانید سواحل زیبا در کنار رودخانه را ببینید

6. We came to a picturesque cottage.
[ترجمه ترگمان]به یک کلبه زیبا رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما به کلبه ای زیبا آمدیم

7. The courthouse in Kirkwall is in a particularly picturesque setting.
[ترجمه ترگمان]دادگاه در Kirkwall در یک محیط بسیار زیبا قرار دارد
[ترجمه گوگل]دادگاه در Kirkwall در یک محیط بسیار جذاب است

8. A member of the picturesque Aberfoyle Golf Club, with a respectable 15 handicap, Roy remembers his inauspicious beginnings.
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای باشگاه گلف زیبا گلف با یک نقص ظاهری ۱۵ ساله او شروع کارش را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای باشگاه گلف آربرفیل، با 15 شخص ثالث قابل احترام، روی به یاد می آورد که خشونت های او آغاز شده است

9. Park Hotel A picturesque building of white walls and crow-stepped gables with a fine view of the Tweed.
[ترجمه ترگمان]هتل پارک یک ساختمان زیبا از دیواره ای سفید و gables با نمای زیبایی از the بود
[ترجمه گوگل]پارک هتل یک ساختمان زیبا از دیوارهای سفید و پایه های کلاسیک، با منظره ای زیبا از تود

10. Nearby Newark is a picturesque market town with a cobbled square overlooked by buildings of architectural interest.
[ترجمه ترگمان]در همسایگی \"نیوآرک\"، یک شهر بازار خوش منظره با یک میدان سنگ فرش شده دیده می شود که توسط ساختمان ها از علایق معماری نادیده گرفته شده است
[ترجمه گوگل]در نزدیکی نیوآرک یک شهر تجاری زیبا با یک میدان مغناطیسی نادیده گرفته شده توسط ساختمان های معماری است

11. Hallborough turned out to be a picturesque Cotswold village with one main street.
[ترجمه ترگمان]Hallborough تبدیل به روستایی زیبا و زیبا با یک خیابان اصلی شد
[ترجمه گوگل]هال بورو تبدیل به یک روستای زیبا و دیدنی Cotswold با یک خیابان اصلی شد

12. The picturesque view, which envisages life as art, took a long time to die.
[ترجمه ترگمان]منظره زیبایی که زندگی را به عنوان هنر در نظر می گیرد، مدتی طول کشید تا بمیرد
[ترجمه گوگل]دیدگاه زیبا، که زندگی را به عنوان هنر معرفی می کند، زمان زیادی را صرف مرگ کرد

13. The picturesque Neumarkt is worth a visit before heading back to the Limmatquai.
[ترجمه ترگمان]این Neumarkt زیبا، قبل از برگشتن به the ارزش دیدن دارد
[ترجمه گوگل]Neumarkt زیبا است قبل از بازگشت به Limmatquai بازدید از ارزش است

a really picturesque mountain village

یک دهکده‌ی کوهستانی واقعاً خوش‌منظره


a picturesque view of the city

منظره‌ی تصویر‌گونه‌ای از شهر


a picturesque description

یک شرح زنده


پیشنهاد کاربران

Beatiful

خوش عکس


به جاهای دیدنی و طبیعت بکر میگویند

خوش منظره

خوش منظره , زیبا

# picturesque location
# She lives in a very picturesque village
# The countryside in this region is very picturesque

دیدنی, تماشایی

picturesque ( adj ) = scenic ( adj )
به معناهای: خوش منظره، تماشایی، دیدنی


کلمات دیگر: