کلمه جو
صفحه اصلی

homiletic


وابسته به موعظه، موعظه ای، پندواره ای، اندرزین، اندرز گونه، روضه مانند (homiletical هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

وابسته به موعظه، موعظهای، پندوارهای، اندرزین، اندرز گونه، روضه مانند (homiletical هم می‌گویند)


homitetic


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the art of preaching, of a sermon

مترادف و متضاد

persuasive


Synonyms: moralizing, sermonizing, instructive, sermonic, preaching, edifying, expository, disciplinary, instructional, disquisitional, doctrinal, teaching, admonitory, didactic


جملات نمونه

1. The homiletic nod toward the interconnection of general education and research is commonplace.
[ترجمه ترگمان]The به سوی اتصال کلی آموزش عمومی و تحقیقات اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]همدلی و همبستگی به همبستگی آموزش و تحقیقات عمومی شایع است

2. The variety show begins without anything homiletic, nor with any graceful shells.
[ترجمه ترگمان]سیرک سیار بدون هیچ چیز دیگری شروع می شود
[ترجمه گوگل]نمایش تنوع بدون هیچگونه همخوانی و نه با هر پوسته ی ظریف آغاز می شود

3. Televised documentary derives from movies, the early homiletic works became a tool for framer to realize their propaganda purpose.
[ترجمه ترگمان]مستند Televised از فیلم ها ناشی می شود، کاره ای اولیه homiletic ابزاری برای framer برای تحقق اهداف تبلیغاتی خود تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مستند تلویزیونی از فیلم ها می آید، کارهای اولیه ی همجنسگرایانه به ابزارهایی برای ایجاد تبلیغات هدفمند تبدیل شد

4. So the traditional homiletic method which is teacher-oriented has changed to the self- education mode which is lively, popular and student-centred.
[ترجمه ترگمان]بنابراین روش سنتی homiletic که معلم محور است به حالت خود آموزی تغییر کرده است که فعال، محبوب و دانشجو محور است
[ترجمه گوگل]بنابراین شیوه همیشگی سنتی که معلم گرا است به حالت خودخواهی تبدیل شده است که پر جنب و جوش، محبوب و دانش آموز محور است

5. China takes practicality seriously not quite, methodological stale, devoid originality, over homiletic .
[ترجمه ترگمان]چین به طور جدی کاربردی، کهنه و عاری از اصالت، بیش از حد homiletic، عمل می کند
[ترجمه گوگل]چین به طور جدی، کاملا کاربردی نیست، روش متداول، بی نظیر بودن، بیش از حد همیشگی


کلمات دیگر: