کلمه جو
صفحه اصلی

intelligibly


بطور مفهوم، واضحا، چنانکه بتوان دریافت، بطور قابل درک

انگلیسی به فارسی

قابل فهم


انگلیسی به انگلیسی

• understandably, comprehensibly

جملات نمونه

1. The foreigner spoke to us quite intelligibly.
[ترجمه ترگمان]مرد بیگانه به کام لا intelligibly صحبت کرد
[ترجمه گوگل]خارجی به ما کاملا قابل فهم با ما صحبت کرد

2. Profit diagrams can only be intelligibly drawn for strategies involving investments with the same expiry dates.
[ترجمه ترگمان]نمودار سود تنها می تواند به خاطر استراتژی های مربوط به سرمایه گذاری با تاریخ های انقضا مشابه قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]نمودارهای سود تنها برای راهبردهای سرمایه گذاری با همان تاریخ انقضا قابل تشخیص است

3. Three who were hospitalised could not speak intelligibly, had a fixed stare, and were constantly drooling.
[ترجمه ترگمان]سه تن از آنان که در بیمارستان بستری شده بودند، به طور ثابت نگاه ثابتی داشتند و به طور مداوم آب دهانشان سرازیر شده بود
[ترجمه گوگل]سه نفر که در بیمارستان بستری نشدند، نمی توانستند به راحتی صحبت کنند، ناخوشایند را ثابت کرده بودند و دائما دراز کشیدند

4. Without God to relate the facts and laws intelligibly to one another,[Sentence dictionary] knowledge is impossible.
[ترجمه ترگمان]بدون خدا که حقایق و قوانین را به زبان یکدیگر مرتبط کنند، دانش [ جمله لغت نامه ] غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]بدون خدا، حقایق و قوانین قابل درک را به یکدیگر متصل می کنند، دانش [لغت حکم] غیر ممکن است

5. Learning intelligibly is one of the characteristics that distinguish humans from other animals. In other words, learning spontaneously is one of man's unique traits.
[ترجمه ترگمان]intelligibly یادگیری یکی از ویژگی هایی است که انسان ها را از حیوانات دیگر متمایز می کند به عبارت دیگر، یادگیری به خودی خود یکی از ویژگی های منحصر به فرد بشر است
[ترجمه گوگل]یادگیری هوشمندانه یکی از ویژگیهایی است که انسان را از حیوانات دیگر تشخیص می دهد به عبارت دیگر، یادگیری خود به خودی یکی از ویژگی های منحصر به فرد انسان است

6. Logically or intelligibly ordered or presented; coherent.
[ترجمه ترگمان]منطقا یا قابل فهم، منسجم، منسجم
[ترجمه گوگل]منطقی یا هوشمندانه سفارش داده یا ارائه شده؛ منسجم

7. Three is it can intelligibly clear the relations between the academic significance economic law and civil law, administrative law, criminal law and so on other legal departments.
[ترجمه ترگمان]سوم می توان روابط بین مفهوم آکادمیک اقتصادی و قانون مدنی، قانون اداری، قانون جزایی و غیره را در بخش های حقوقی دیگر روشن کرد
[ترجمه گوگل]سه این است که می تواند روابط بین قانون اقتصادی معنی داری علمی و قانون مدنی، قانون اداری، قانون کیفری و دیگر بخش های حقوقی را کاملا روشن کند

8. Learning intelligibly is one of the characteristics that distinguish humans from other animals.
[ترجمه ترگمان]intelligibly یادگیری یکی از ویژگی هایی است که انسان ها را از حیوانات دیگر متمایز می کند
[ترجمه گوگل]یادگیری هوشمندانه یکی از ویژگیهایی است که انسان را از حیوانات دیگر تشخیص می دهد

9. The situation made her unable to speak intelligibly.
[ترجمه ترگمان]وضعیت او را قادر به حرف زدن بلد نبود
[ترجمه گوگل]اوضاع او را قادر به سخن گفتن نکرد

10. Whoever thoroughly understands a principle should be able to expound it intelligibly so that other people, non-experts, should understand it as well.
[ترجمه ترگمان]هر کس که به طور کامل یک اصل را درک کند باید قادر به تشریح آن باشد بگونه ای که افراد دیگر، غیر متخصص، باید آن را درک کنند
[ترجمه گوگل]هر کسی که یک اصل را درک می کند، باید آن را به روشنی توضیح دهد تا دیگران، غیر متخصصان نیز باید آن را درک کنند

11. A Christmas tree, in other words, is a sign that can only be understood intelligibly in terms of a certain cultural understanding.
[ترجمه ترگمان]یک درخت کریسمس به عبارت دیگر نشانه آن است که تنها می تواند به معنای درک فرهنگی خاص قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، یک درخت کریسمس نشانه ای است که تنها با درک فهم فرهنگی قابل فهم است

12. Early people's hawk and vulture on the ground to the mountain, albatrosses, gulls on the sea surface, can float to fly in the vast sky, could not be regarded as intelligibly .
[ترجمه ترگمان]شاهین و لاش خور اولیه روی زمین تا کوه، albatrosses، مرغان دریایی روی سطح دریا، می توانند در آسمان پهناور پرواز کنند و به عنوان intelligibly در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]قورباغه ها و حشرات در سرتاسر جهان به کوه، آلتاتراسس، قوچ ها در سطح دریا می توانند در آسمان وسیع پرواز کنند، نمی توانند به عنوان قابل درک بودن در نظر گرفته شوند

13. Overall: The Overall score of the test represents the ability to understand spoken English and speak it intelligibly at a native conversational pace on everyday topics.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی: نمره کلی تست، توانایی درک زبان انگلیسی حرف زدن و صحبت کردن آن به زبان بومی در مورد موضوعات روزمره را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به طور کلی: نمره کلی آزمون، توانایی درک گفتار به زبان انگلیسی است و به صورت قابل ملاحظه ای با سرعت مکالمه بومی در موضوعات روزمره صحبت می کند

14. And I hope that I have now stated my message regarding the basic experience-distant theory of psychoanalysis clearly and intelligibly.
[ترجمه ترگمان]و امیدوارم که در حال حاضر پیام خود را در رابطه با تئوری پایه تجربه دور از روان کاوی، به روشنی و به طور واضح بیان کرده باشم
[ترجمه گوگل]و امیدوارم که من در حال حاضر پیام خود را در مورد تئوری روانکاوی اولیه تجربه دور، به وضوح و قابل درک، اعلام کرد

15. The marketplace will start to reward modular books that can be intelligibly split into standalone chapters.
[ترجمه ترگمان]بازار شروع به پاداش دادن به کتاب های پیمانه ای خواهد کرد که می تواند به بخش های مستقل تقسیم شود
[ترجمه گوگل]بازار به پاداش های کتاب های مدولار مبدل خواهد شد که قابل فهم به فصل های جداگانه تقسیم می شوند


کلمات دیگر: