هم ساخت کردن یا شدن، همتا کردن یا شدن، هم جور کردن یا شدن، همسان شدن یا کردن، برابر شدن با، مطابق شدن، متشابه کردن
homologize
هم ساخت کردن یا شدن، همتا کردن یا شدن، هم جور کردن یا شدن، همسان شدن یا کردن، برابر شدن با، مطابق شدن، متشابه کردن
انگلیسی به فارسی
همسان شدن یا کردن، برابر شدن با، مطابق شدن، متشابه کردن
homologize، همسان شدن یا کردن، مطابق شدن، متشابه کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: homologizes, homologizing, homologized
حالات: homologizes, homologizing, homologized
• : تعریف: to cause or demonstrate to be homologous.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: homologizer (n.)
مشتقات: homologizer (n.)
• : تعریف: to correspond in structure, character, or function; be homologous.
• make analogous; be analogous, be similar in function (also homologise)
کلمات دیگر: