بزور، زورکی، باجبار
forcedly
بزور، زورکی، باجبار
انگلیسی به فارسی
مجاز
انگلیسی به انگلیسی
• in a compulsory manner, in a forced manner
جملات نمونه
1. Because oak pledges the ground sinks particularly forcedly, after consequently arboreous fell trees comes down, moisture is taken off it is difficult to be compared completely.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که چوب بلوط وعده می دهد که زمین فرو می ریزد، پس از فرو افتادن درختان، رطوبت از بین می رود، رطوبت گرفته می شود و مقایسه کامل آن دشوار است
[ترجمه گوگل]از آنجا که بلوط زمین را غرق می کند، به ویژه به طور مجاز، پس از آن در نتیجه درختان سقوط درخت سبز فرو می ریزد، رطوبت برداشته می شود، دشوار است به طور کامل مقایسه شود
[ترجمه گوگل]از آنجا که بلوط زمین را غرق می کند، به ویژه به طور مجاز، پس از آن در نتیجه درختان سقوط درخت سبز فرو می ریزد، رطوبت برداشته می شود، دشوار است به طور کامل مقایسه شود
2. Caution: Be sure not to forcedly tread kick starter to avoid your foot and the engine being hurt by the returning of the suppressed kick starter.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید: مراقب باشید که قدم های اولیه خود را بردارید و از پای خود دور نشوید و موتور با باز کردن شروع ضربه شکست خورد
[ترجمه گوگل]احتیاط: اطمینان حاصل کنید که مجبور نشوید ضربه زدن به استارت را برای جلوگیری از پا و موتور با بازگشت سرکوب شروع به ضربه زدن صدمه دیده است
[ترجمه گوگل]احتیاط: اطمینان حاصل کنید که مجبور نشوید ضربه زدن به استارت را برای جلوگیری از پا و موتور با بازگشت سرکوب شروع به ضربه زدن صدمه دیده است
3. Over 103people were forcedly taken East of the Dnestr.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۰۳ نفر در شرق of دستگیر شدند
[ترجمه گوگل]بیش از 103 نفر به شدت از شرق به دنیتر منتقل شدند
[ترجمه گوگل]بیش از 103 نفر به شدت از شرق به دنیتر منتقل شدند
4. Blade became dirty can swab with soap powder fluid, do not use be brushed forcedly and edge tool goes dirtying.
[ترجمه ترگمان]تیغه با مایع پودر صابون به شدت آلوده شده است و از آن استفاده نکنید و ابزار لبه با استفاده از ابزار لبه باز می شود
[ترجمه گوگل]تیغه کثیف می تواند سواب با مایع پودر صابون، استفاده نمی شود به صورت مجعد زده و ابزار لبه کثیف می شود
[ترجمه گوگل]تیغه کثیف می تواند سواب با مایع پودر صابون، استفاده نمی شود به صورت مجعد زده و ابزار لبه کثیف می شود
5. The woman is besieged by conflagration the barbecue has been forcedly very tragic in the balcony.
[ترجمه ترگمان]این زن که آتش کباب را محاصره کرده، در بالکن بسیار غم انگیز بوده است
[ترجمه گوگل]این زن در اثر آتش سوزی محاصره شده است و کباب در بالکن بسیار مجذوبانه بوده است
[ترجمه گوگل]این زن در اثر آتش سوزی محاصره شده است و کباب در بالکن بسیار مجذوبانه بوده است
6. They replace change clothes of wealthy businessman bath, put him forcedly into bier.
[ترجمه ترگمان]آن ها لباس های تغییر لباس تجار ثروتمند را عوض کردند و او را در تابوت نهادند
[ترجمه گوگل]آنها لباس های اصلاح شده از حمام های ثروتمند را جایگزین می کنند، او را مجبور به زور می کنند
[ترجمه گوگل]آنها لباس های اصلاح شده از حمام های ثروتمند را جایگزین می کنند، او را مجبور به زور می کنند
7. Animal games, duck heel-and-toe walking race, bunny hurdle race, frog hop, when games swift end, climb a snail, scold: It is marathon obviously, cheating me forcedly is 100-meter dash!
[ترجمه ترگمان]بازی های حیوانات، پرش با پای اردک، و مسابقه راه رفتن، جست وخیز کنان، حلزون قورباغه، یک حلزون بالا رفتن و غر زدن: این مسابقه ماراتن است و به طور واضح به من خیانت می کند، forcedly ۱۰۰ متر است!
[ترجمه گوگل]بازی های حیوانات، رقص قورباغه و اردک، نژاد اسب وحشی، قورباغه هاپ، هنگامی که بازی سریع به پایان می رسد، صعود یک حلزون، ترساندن: این ماراتن به وضوح، تقلب من مجبور 100 متر ترس است!
[ترجمه گوگل]بازی های حیوانات، رقص قورباغه و اردک، نژاد اسب وحشی، قورباغه هاپ، هنگامی که بازی سریع به پایان می رسد، صعود یک حلزون، ترساندن: این ماراتن به وضوح، تقلب من مجبور 100 متر ترس است!
8. For Bourdieu, Kant's discussion and description of pure taste in fact forcedly make the privileged life belong to the leisured upper-class aesthetic taste to a universal human emotional experience.
[ترجمه ترگمان]برای بوردیو، بحث کانت و توصیف سلیقه خالص در حقیقت forcedly باعث می شود که زندگی ممتاز متعلق به سلیقه زیبایی شناسی طبقه بالا به یک تجربه جهانی انسانی باشد
[ترجمه گوگل]برای بوردیو، بحث و توصیف کانت از طعم خالص در واقع اجباری است که زندگی متعالی را به طعم زیبایی شناسی بالادستی فراغت و تعلق به یک تجربه عاطفی انسانی جهانی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]برای بوردیو، بحث و توصیف کانت از طعم خالص در واقع اجباری است که زندگی متعالی را به طعم زیبایی شناسی بالادستی فراغت و تعلق به یک تجربه عاطفی انسانی جهانی تبدیل می کند
9. Actually a lot of advertisement advocate the seminal video that make is chosen forcedly.
[ترجمه ترگمان]در واقع بسیاری از تبلیغات از ویدئوی اصلی که به عنوان forcedly انتخاب می شوند، حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]در واقع بسیاری از تبلیغات از ویدیوی معاصر حمایت می کند که به صورت قانونی انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]در واقع بسیاری از تبلیغات از ویدیوی معاصر حمایت می کند که به صورت قانونی انتخاب می شود
10. After the Opium War, China was reduced to the status of semi-colony and semi-feudal society, its door was opened forcedly by several foreign powers, the suffering China entered into the modern period.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ تریاک، چین به وضعیت نیمه مستعمره و نیمه فئودالی کاهش یافت و در این کشور با چندین قدرت بیگانه، و رنجی که چین وارد دوره مدرن شد، باز شد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ تریاک، چین به وضعیت نیمه مستعمره و جامعه نیمه فئودال کاهش یافت، درب آن به صورت مجبور توسط چندین قدرت خارجی مجبور شد، چین رنج می برد به دوره مدرن وارد شده است
[ترجمه گوگل]پس از جنگ تریاک، چین به وضعیت نیمه مستعمره و جامعه نیمه فئودال کاهش یافت، درب آن به صورت مجبور توسط چندین قدرت خارجی مجبور شد، چین رنج می برد به دوره مدرن وارد شده است
11. Differentia : Flesh of refrigerant box outfit is soft put in, take forcedly.
[ترجمه ترگمان]differentia، لباس refrigerant، نرم است، با زورکی به جلو کشیده می شود
[ترجمه گوگل]Differentia: جیوه مجهز به جعبه مادون قرمز به راحتی قرار داده شده است، به صورت اجباری
[ترجمه گوگل]Differentia: جیوه مجهز به جعبه مادون قرمز به راحتی قرار داده شده است، به صورت اجباری
کلمات دیگر: