کلمه جو
صفحه اصلی

mexico city


مکزیکوسیتی (مرکز کشور مکزیک)

انگلیسی به فارسی

مکزیکوسیتی (مرکز کشور مکزیک)


مکزیکوسیتی


انگلیسی به انگلیسی

• capital city of mexico (country in southern north america)
mexico city is the world's largest city and one of the fastest growing metropolitan areas in the world. it is the capital of mexico. population: 17,322,000 (1986).

جملات نمونه

1. He wore out his shoes wandering around Mexico City.
[ترجمه ترگمان]او کفش های خود را که در اطراف شهر مکزیک سرگردان بود، به پا کرد
[ترجمه گوگل]او کفش های خود را در اطراف مکزیکو سیتی پوشیده بود

2. The animal lives in lakes near Mexico City, at a height of 000 to 000 feet above sea level.
[ترجمه ترگمان]این حیوان در دریاچه ها در نزدیکی شهر مکزیک زندگی می کند و در ارتفاع ۱،۰۰۰ متر بالاتر از سطح دریا زندگی می کند
[ترجمه گوگل]حیوان در دریاچه ها در نزدیکی مکزیکو سیتی زندگی می کند و در ارتفاع 000 تا 000 فوت بالاتر از سطح دریا قرار دارد

3. The earthquake in Mexico City registered 1 on the Richter scale.
[ترجمه ترگمان]زلزله در مکزیکوسیتی ۱ درجه در مقیاس ریشتر ثبت شد
[ترجمه گوگل]زلزله در مکزیکو سیتی 1 در مقیاس ریشتر ثبت شد

4. Mexico City is one of the world's smoggiest capitals.
[ترجمه ترگمان]مکزیکوسیتی یکی از پایتخت های اصلی جهان است
[ترجمه گوگل]مکزیکو سیتی یکی از بزرگترین پایتخت های جهان است

5. The athletes trained at altitude in Mexico City.
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران در ارتفاع بالا در شهر مکزیک آموزش دیدند
[ترجمه گوگل]ورزشکاران در ارتفاع مکزیک سیتی آموزش دیده اند

6. The Pontiff celebrated mass in Mexico City.
[ترجمه ترگمان]پاپ در شهر مکزیکوسیتی mass را جشن گرفت
[ترجمه گوگل]کلیسای جماعت در مکزیکو سیتی جشن گرفت

7. He made his triumphal entry into Mexico City.
[ترجمه ترگمان]او ورود پیروزمندانه خود را به مکزیکوسیتی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]او وارد پیروزی خود در شهر مکزیکو شد

8. The governor sent two officials to Mexico City to solicit aid from the President.
[ترجمه ترگمان]فرماندار دو مقام را به شهر مکزیکوسیتی فرستاد تا از رئیس جمهور درخواست کمک کند
[ترجمه گوگل]فرماندار دو مقام را به مکزیکو سیتی فرستاد تا درخواست کمک از رئیس جمهور کنند

9. Agents finally caught up with Danvers in Mexico City.
[ترجمه ترگمان] بالاخره مامور \"دانورس\" در \"مکزیک\" دستگیر شد
[ترجمه گوگل]نمایندگان در نهایت با Danvers در مکزیکو سیتی روبرو شدند

10. The metro system in Mexico City is very good. It makes it really easy to get around.
[ترجمه ترگمان]سیستم مترو در مکزیکوسیتی خیلی خوب است این کار باعث می شود که به راحتی بتوانید دور شوید
[ترجمه گوگل]سیستم مترو در مکزیکو سیتی بسیار خوب است این باعث می شود آن را بسیار آسان به اطراف

11. Mexico City is a sprawling city of more than 20 million inhabitants.
[ترجمه ترگمان]مکزیکوسیتی شهری بی نظم است که بیش از ۲۰ میلیون نفر جمعیت دارد
[ترجمه گوگل]شهر مکزیکو بیش از 20 میلیون نفر جمعیت دارد

12. This industrial corridor connects Queretaro with Mexico City.
[ترجمه ترگمان]این کوریدور صنعتی، Queretaro را با مکزیکوسیتی پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]این راهرو صنعتی متصل Queretaro به مکزیکو سیتی است

13. Daguerre was a prominent Mexico City lawyer.
[ترجمه ترگمان]Daguerre یک حقوقدان برجسته در مکزیک بود
[ترجمه گوگل]داگر وکیل مشهور مکزیکو سیتی بود

14. MEXICO CITY - Wild cotton in Mexico has been contaminated with genetically modified material, posing a risk to biodiversity, experts say.
[ترجمه ترگمان]شهر MEXICO - متخصصان می گویند که پنبه وحشی در مکزیک با مواد اصلاح شده ژنتیکی آلوده شده است و در معرض خطر تنوع زیستی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]کارشناسان می گویند - پنبه وحشی در مکزیک با مواد ژنتیکی اصلاح شده آلوده شده است، که خطر تنوع زیستی را تهدید می کند

15. I'd bought the cheese three days ago in Mexico City before the long cheap bus trip across Zacatecas and Durango and Chihuahua two thousand long miles to the border at El Paso.
[ترجمه ترگمان]من این پنیر را سه روز پیش در شهر مکزیک قبل از سفر با اتوبوس ارزان در across و دورانگو و Chihuahua در فاصله دو هزار مایلی تا مرز آل پاسو خریده بودم
[ترجمه گوگل]من سه روز پیش در مکزیکوسیتی پنیر را قبل از سفر اتوبوس طولانی ارزان در Zacatecas و دورانگو و Chihuahua دو هزار مایل طولانی به مرز در ال پاسو خریدم


کلمات دیگر: