1- (ساعات و غیره) آهسته کار کردن، عقب افتادن 2- فرصت یا وقت از دست دادن
lose time
1- (ساعات و غیره) آهسته کار کردن، عقب افتادن 2- فرصت یا وقت از دست دادن
انگلیسی به انگلیسی
• not utilize time properly, waste time
جملات نمونه
1. Who waits for time, loses time.
[ترجمه ترگمان]چه کسی منتظر زمان می ماند، وقت را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]چه کسی منتظر زمان است، زمان را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]چه کسی منتظر زمان است، زمان را از دست می دهد
2. Lost time is never found again. Benjamin Franklin
[ترجمه ترگمان]زمان از دست رفته هرگز دوباره پیدا نمی شود بنجامین فرنکلین
[ترجمه گوگل]زمان از دست رفته هیچگاه دوباره به دست نمی آید بنجامین فرانکلین
[ترجمه گوگل]زمان از دست رفته هیچگاه دوباره به دست نمی آید بنجامین فرانکلین
3. Lost time is never found again, and what we call time enough always proves little enough.
[ترجمه ترگمان]زمان از دست رفته هرگز دوباره پیدا نمی شه و ما به اندازه کافی وقت داریم که به اندازه کافی زمان رو ثابت نگه داریم
[ترجمه گوگل]زمان گمشده هرگز دوباره پیدا نمی شود، و آنچه ما به اندازه کافی زمان می گیریم همیشه به اندازه کافی ثابت می شود
[ترجمه گوگل]زمان گمشده هرگز دوباره پیدا نمی شود، و آنچه ما به اندازه کافی زمان می گیریم همیشه به اندازه کافی ثابت می شود
4. Lost wealth can be replaced by industry, lost knowledge by study, lost health by temperance or medicine, but lost time is gone for ever.
[ترجمه ترگمان]ثروت گم شده را می توان به وسیله صنعت جایگزین کرد، دانش را با مطالعه، از دست داد، سلامت را با استفاده از الکل و دارو از دست داد، اما گذشت زمان برای همیشه از دست رفته است
[ترجمه گوگل]ثروت از دست رفته می تواند توسط صنعت جایگزین شود، علم از دست رفته با مطالعه، از دست دادن سلامت توسط سلامت یا پزشکی، اما زمان از دست رفته برای همیشه از بین رفته است
[ترجمه گوگل]ثروت از دست رفته می تواند توسط صنعت جایگزین شود، علم از دست رفته با مطالعه، از دست دادن سلامت توسط سلامت یا پزشکی، اما زمان از دست رفته برای همیشه از بین رفته است
5. Money lost, little lost; time lost, everything lost.
[ترجمه ترگمان]پول گم شد، کمی از دست رفت، زمان از دست رفت، همه چیز از دست رفت
[ترجمه گوگل]پول از دست رفته، کمی از دست رفته؛ زمان از دست رفته، همه چیز از دست رفته است
[ترجمه گوگل]پول از دست رفته، کمی از دست رفته؛ زمان از دست رفته، همه چیز از دست رفته است
6. A I'm sorry, let our love lost time, lost to the distance.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، عشق زمان از دست رفت، از دور گم شد
[ترجمه گوگل]من متاسفم، اجازه دهید عشق ما زمان را از دست بدهد، از راه دور از دست رفته
[ترجمه گوگل]من متاسفم، اجازه دهید عشق ما زمان را از دست بدهد، از راه دور از دست رفته
7. Every hour of lost time is a chance of future misfortune.
[ترجمه ترگمان]هر ساعتی که از دست برود شانسی برای بدبختی آینده است
[ترجمه گوگل]هر ساعت از وقت گمشده فرصتی برای بدبختی آینده است
[ترجمه گوگل]هر ساعت از وقت گمشده فرصتی برای بدبختی آینده است
8. We rehearsed all day Saturday, to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]ما تمام روز شنبه تمرین کردیم تا وقت تلف کنیم
[ترجمه گوگل]ما تمام روز شنبه تمرین می کردیم تا زمان گمشده را جبران کنیم
[ترجمه گوگل]ما تمام روز شنبه تمرین می کردیم تا زمان گمشده را جبران کنیم
9. I didn't travel much in my twenties but I'm certainly making up for lost time now.
[ترجمه ترگمان]بیش از بیست سال به سفر نرفته بودم، اما به طور حتم زمان از دست رفته را از دست دادم
[ترجمه گوگل]من در بیست سالگی خیلی سفر نکردم، اما مطمئنا در حال حاضر برای زمان گمشده آماده هستم
[ترجمه گوگل]من در بیست سالگی خیلی سفر نکردم، اما مطمئنا در حال حاضر برای زمان گمشده آماده هستم
10. They hurried on to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]آن ها عجله داشتند که زمان را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]آنها برای زمان گمشده تکان دادند
[ترجمه گوگل]آنها برای زمان گمشده تکان دادند
11. It'll be impossible to make up the lost time.
[ترجمه ترگمان]برای جبران زمان از دست دادنش غیرممکن است
[ترجمه گوگل]وقت گمشده را غیر ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]وقت گمشده را غیر ممکن می سازد
12. After all the delays, we were anxious to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه تاخیر، ما مشتاق بودیم که زمان را از دست بدهیم
[ترجمه گوگل]پس از تمام تاخیرها، ما برای مدت زمان گمشده مضطرب شدیم
[ترجمه گوگل]پس از تمام تاخیرها، ما برای مدت زمان گمشده مضطرب شدیم
13. He'll catch up on lost time by working harder.
[ترجمه ترگمان]با کار کردن بیشتر وقت را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]او سخت تر کار می کند
[ترجمه گوگل]او سخت تر کار می کند
14. We recovered lost time by setting out early.
[ترجمه ترگمان]ما زمان از دست رفته را با شروع زود از دست دادیم
[ترجمه گوگل]ما زمان گمشده را با تنظیم زودهنگام به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]ما زمان گمشده را با تنظیم زودهنگام به دست آوردیم
15. He's been working with a vengeance over the past few weeks to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]او در این چند هفته اخیر با یک انتقام کار می کرده تا زمان از دست رفته را جبران کند
[ترجمه گوگل]او در طی چند هفته گذشته با انتقام کار کرده است تا برای زمان گمشده یاری کند
[ترجمه گوگل]او در طی چند هفته گذشته با انتقام کار کرده است تا برای زمان گمشده یاری کند
کلمات دیگر: