کلمه جو
صفحه اصلی

forbearing


بردبار، باحوصله، باشکیب، باگذشت

انگلیسی به فارسی

بردبار،باحوصله ،باشکیب ،باگذشت


تسلیم، احتراز کردن، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، صرف نظر کردن، گذشتن از، اجتناب کردن از، خود داری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• someone who is forbearing is patient and kind; a formal word.

مترادف و متضاد

tolerant


Synonyms: being big, charitable, clement, considerate, easy, forgiving, gentle, going easy on, going easy with, humane, humanitarian, indulgent, lenient, living with, longanimous, long-suffering, merciful, mild, moderate, patient, soft-shell, thoughtful


Antonyms: impatient, intolerant, merciless, strict, uncontrolled


جملات نمونه

1. Thank you for being so forbearing.
[ترجمه گوزن] ممنون از شما بابت بردباری تان
[ترجمه ترگمان] ممنون که خیلی فرم پنجه نرم کردی
[ترجمه گوگل]از شما متشکرم از اینکه خیلی متکبر است

2. His wife has a forbearing nature; she accepts trouble with a smile.
[ترجمه ترگمان]زن با متانت به او لبخند می زند، و با یک لبخند مشکل را می پذیرد
[ترجمه گوگل]همسر او دارای ماهیت حیله گر است او با لبخند مشکل را می پذیرد

3. He has a forbearing nature; he accepts trouble with a smile.
[ترجمه ترگمان]با متانت و متانت جواب می دهد: او با یک لبخند مشکل را می پذیرد
[ترجمه گوگل]او دارای ماهیت حیله گر است او با یک لبخند مشکل را می پذیرد

4. The boy gazed back sweetly, forbearing from touching anything, and daring anyone to challenge his intentions.
[ترجمه ترگمان]پسر به آرامی به عقب نگاه کرد و دست به هر کاری زد و جرات نداشت کسی را به مبارزه دعوت کند
[ترجمه گوگل]پسر خوشحال به نظر می رسید، از هر چیزی لمس می کرد، و هر کسی را جرأت می کرد که به اهدافش برسد

5. Are not the forbearing creditors equally defrauded in either case?
[ترجمه ترگمان]آیا طلبکاران به همان اندازه در هر دو مورد خیانت نخواهند کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا در هر دو مورد، طلبکاران مؤدب به طور مساوی مورد تقصیر نیستند؟

6. Carlos was tactful and forbearing even when I was impatient and angry.
[ترجمه ترگمان]کارلوس قبل از اینکه عصبانی و عصبانی به نظر برسد، با متانت و متانت رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]کارلوس حتی زمانی که بی تردید و عصبانی بود، بسیار متعهد و متکبر بود

7. I found him a very patient, very forbearing, and yet an exacting master.
[ترجمه ترگمان]من او را خیلی صبور و خیلی صبور و با این حال یک استاد سختگیر و سختگیر پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من او را بسیار بیمار، بسیار متکبر، و در عین حال یک استاد سختگیرانه پیدا کردم

8. KJV By long forbearing is a prince persuaded, and a soft tongue breaketh the bone.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی طولانی، با متانت و متانت یک شاهزاده را متقاعد ساخت که با زبانی نرم و نرم استخوان را نوازش می کند
[ترجمه گوگل]KJV با تحمل طولانی شاهزاده متقاعد شده است، و زبان نرم شکستن استخوان است

9. I have been so far forbearing with you.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال با شما تا این حد تحمل داشته ام
[ترجمه گوگل]من تا حالا از شما متشکرم

10. It is good to them forbearing and puts up with what they do.
[ترجمه ترگمان]بعد با حوصله و متانت به آن ها نگاه می کند و هر کاری را که می کنند، کنار می گذارد
[ترجمه گوگل]برای آنها کفایت می کند و آنچه را که انجام می دهند، با آنها مواجه است

11. Please have a forbearing heart.
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم یه قلب قوی داشته باش
[ترجمه گوگل]لطفا یک قلب محکم داشته باشید

12. The vicar praised what he called her "kind and forbearing nature".
[ترجمه ترگمان]کشیش آنچه را که او \"مهربان و بردبار\" می نامید را ستود
[ترجمه گوگل]پیرو اعظم ستایش آنچه را که او 'طبیعت مهربان و مهربان' خواند

13. But part of him, something of his character that had been forbearing and unassailable, had let him down.
[ترجمه ترگمان]اما قسمتی از وجود او، چیزی از شخصیت او که تا آن حد تحمل ناپذیری و غیرقابل حمله بود، او را به زمین انداخته بود
[ترجمه گوگل]اما بخشی از او، چیزی از شخصیت او بود که مظلوم و غیرقابل انکار بود، به او اجازه داده بود

14. Fatimah Az-Zahraa', the daughter of the Prophet (peace and blessings be upon him), was patient and forbearing, and she feared Allah.
[ترجمه ترگمان]Fatimah Az، دختر پیامبر (صلح و رحمت)، صبور و بردبار بود و از خدا می ترسید
[ترجمه گوگل]فاطمه زهراء، دختر پیامبر (صلح و برکت بر او)، صبور و مؤمن بود و از خدا میترسید

15. He would still be placid, good - tempered and forbearing.
[ترجمه ترگمان]او هنوز آرام و آرام و آرام بود
[ترجمه گوگل]او هنوز آرام است، خوب و مهربان است

پیشنهاد کاربران

خودداری کردن ( با to ) از کار ی یا چیزی


کلمات دیگر: