کلمه جو
صفحه اصلی

foreign affairs


اموربیگانگان، امورخارجه

انگلیسی به انگلیسی

• matters having to do with the relations between a country and other countries

جملات نمونه

1. He is a minister of foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]او وزیر امور خارجه است
[ترجمه گوگل]او وزیر امور خارجه است

2. He made outstanding contributions in the realm of foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]او در حوزه امور خارجه کاره ای برجسته ای انجام داد
[ترجمه گوگل]او مشارکت برجسته ای در قلمرو امور خارجی انجام داد

3. They contested for the position of minister of foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر موقعیت وزیر امور خارجه رقابت کردند
[ترجمه گوگل]آنها برای جایگاه وزیر امور خارجه به رقابت پرداختند

4. The Belgian Minister of Foreign Affairs responded that the protection of refugees was a matter for an international organization.
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه بلژیک واکنش نشان داد که حفاظت از پناهندگان مساله ای برای یک سازمان بین المللی بوده است
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه بلژیک پاسخ داد که حفاظت از پناهندگان به یک سازمان بین المللی مربوط می شود

5. His speech spelt out his party's policy on foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او سیاست حزب خود را در امور خارجه به پایان رساند
[ترجمه گوگل]سخنرانی او سیاست حزب خود را در مورد امور خارجی بیان کرد

6. He had always interested himself in foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به مسائل خارجی علاقمند بود
[ترجمه گوگل]او همیشه در امور خارجی علاقه مند بود

7. The Minister for Foreign Affairs has already communicated on this event with the American President.
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه قبلا در مورد این رویداد با رئیس جمهور آمریکا صحبت کرده است
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه در مورد این رویداد با رئیس جمهور آمریکا صحبت کرده است

8. The foreign affairs department has denied claims that the men were tortured.
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه ادعاها مبنی بر شکنجه این افراد را تکذیب کرده است
[ترجمه گوگل]اداره امور خارجه ادعا می کند که مردان شکنجه شده اند

9. The minister of foreign affairs has redesigned a new foreign policy.
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه یک سیاست خارجی جدید را دوباره طراحی کرده است
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه یک سیاست خارجی جدید را دوباره طراحی کرده است

10. They debated on foreign affairs.
[ترجمه ترگمان]درباره امور خارجه بحث می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در امور خارجی بحث کردند

11. A minister of foreign affairs who lacks tact is a dangerous man.
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه که فاقد مهارت است، مرد خطرناکی است
[ترجمه گوگل]یک وزیر امور خارجه که به این معنا ناتمام است یک فرد خطرناک است

12. He was attached to the foreign affairs department of a Japanese newspaper.
[ترجمه ترگمان]او به دپارتمان امور خارجه یک روزنامه ژاپنی وابسته بود
[ترجمه گوگل]او به بخش امور خارجه یک روزنامه ژاپنی متصل شد

13. She's Under-Secretary of State for Foreign Affairs.
[ترجمه ترگمان]او تحت عنوان وزیر امور خارجه منصوب شد
[ترجمه گوگل]او معاون وزیر امور خارجه است

14. The Prime Minister offered her the foreign affairs portfolio.
[ترجمه مهیار داورپناه] نخست وزیر وزیر امور خارجه کابینه اش را معرفی کرد .
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر کیف امور خارجه را به وی تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به او نمونه کارهای امور خارجه را ارائه داد

15. It was his responsibility for foreign affairs that gained him international prestige.
[ترجمه مهیار داورپناه] مسئولیت او آن بود که برایش جایگاهی بین المللی بسازد.
[ترجمه ترگمان]این مسئولیت او برای امور خارجی بود که اعتبار بین المللی او را به دست آورد
[ترجمه گوگل]مسئولیت او در امور خارجی بود که به او اعتبار بین المللی را به دست آورد


کلمات دیگر: