کلمه جو
صفحه اصلی

forbidden fruit


(انجیل) ثمره ی ممنوعه (که آدم و حوا از خوردن آن منع شده بودند)، چیزیکه بواسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزومیکند

انگلیسی به فارسی

میوه ممنوعه


چیزیکه بواسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو می‌کند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the Bible, the fruit of the tree of knowledge of good and evil in the garden of Eden, which had been forbidden to Adam and Eve by God.

(2) تعریف: any sinful or unlawful indulgence, esp. sexual.

• something tempting but potentially dangerous, immoral or unlawful pleasure; fruit of the tree of knowledge of good and evil in the garden of eden
forbidden fruit is a source of pleasure that involves breaking a rule or doing something that you are not supposed to do.

مترادف و متضاد

immoral indulgence


Synonyms: desired object, forbidden indulgence, golden apple, illegal indulgence, illegal pleasure, illicit love, immoral pleasure, no-no, prohibited article, prohibition, taboo


جملات نمونه

1. Forbidden fruit is sweet.
[ترجمه ترگمان]میوه ممنوعه شیرین است
[ترجمه گوگل]میوه ممنوع است شیرین است

2. Forbidden fruit is always more attractive.
[ترجمه ترگمان]میوه ممنوع همیشه جذاب تر است
[ترجمه گوگل]میوه ممنوع همیشه جذاب تر است

3. The Serpent tempted Eve to pick the forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]مار به ای و وسوسه شد که میوه ممنوعه را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]مار برای کشیدن میوه ممنوعه، حوا را وسوسه می کند

4. Which for Rose increased the appeal of forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]برای رز تقاضای میوه ممنوع را افزایش داد
[ترجمه گوگل]که برای رز باعث افزایش تقاضای میوه ممنوعه شد

5. They had eaten of the forbidden fruit of knowledge and had been cast out of paradise.
[ترجمه ترگمان]آن ها میوه ممنوعه دانش را خورده بودند و از بهشت بیرون رانده شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها از میوه ممنوعه دانش خورده شده بودند و از بهشت ​​به بیرون ریخته شده بودند

6. Forbidden fruit always the most desirable.
[ترجمه ترگمان]میوه های ممنوعه همیشه most هستند
[ترجمه گوگل]میوه ممنوعه همیشه مطلوب است

7. Her cheek was still forbidden fruit to him.
[ترجمه ترگمان]گونه او هنوز برایش از میوه ممنوع بود
[ترجمه گوگل]گونه او هنوز میوه ممنوعه برای او بود

8. The madam asks why to eat forbidden fruit to her.
[ترجمه ترگمان]بانو می خواهد که برای او میوه ممنوعه بخورم
[ترجمه گوگل]خانم می پرسد چرا میوه ای ممنوعه برای او بخور

9. The serpent tempted Eve to pick the forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]مار ای و را به وسوسه انداخت تا میوه ممنوعه را بردارد
[ترجمه گوگل]مار این جا را وسوسه می کند که میوه ممنوعه را انتخاب کند

10. The researchers call this the "forbidden fruit hypothesis, " based upon previous research that has demonstrated that people find things more desirable when they off-limits or forbidden.
[ترجمه ترگمان]محققان این فرضیه را \"فرضیه میوه ممنوع\" می نامند، براساس تحقیقات قبلی که نشان داده است افراد در زمانی که خارج از محدوده یا ممنوع هستند، چیزهای بیشتری پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]محققان این 'فرضیه میوه ممنوعه' را بر اساس تحقیقات قبلی نشان می دهند که نشان می دهد افرادی که بیشتر از حد مجاز یا ممنوع هستند، مطلوب تر می شوند

11. If Adam and Eve hadn't eaten the forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]اگر آدم و ای و میوه ممنوعه را نخورده بودند
[ترجمه گوگل]اگر آدم و حوا گرده ممنوع را نداشته باشند

12. Adam and Eve were induced to eat the Forbidden Fruit by Satan.
[ترجمه ترگمان]ادم و حوا به خوردن میوه ممنوعه توسط شیطان ترغیب شدند
[ترجمه گوگل]آدم و حوا به سبب ممنوعیت میوه توسط شیطان غذا خوردند

13. That is the story about the forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]این داستان میوه ممنوع است
[ترجمه گوگل]این داستان در مورد میوه ممنوعه است

14. As like forbidden fruit. Very temptingness. That's my likes cherries. Oh!
[ترجمه ترگمان] مثل میوه ممنوعه خیلی temptingness این گیلاس دوست من است اوه!
[ترجمه گوگل]مانند میوه ممنوع بسیار وسوسه انگیز این گیاهان من را دوست دارند آه!

15. Forbidden fruit is sweetest.
[ترجمه ترگمان]میوه ممنوعه هم شیرین ترین و sweetest
[ترجمه گوگل]میوه ممنوع شیرین است


کلمات دیگر: