(خودمانی) نوشیدنی الکلی که در آن مواد مخدر یا مسهل ریخته اند و بدون آگاهی به شخصی می خورانند (mickey هم می گویند)
mickey finn
(خودمانی) نوشیدنی الکلی که در آن مواد مخدر یا مسهل ریخته اند و بدون آگاهی به شخصی می خورانند (mickey هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
میکی فین
(عامیانه) نوشیدنی الکلی که در آن مواد مخدر یا مسهل ریختهاند و بدون آگاهی به شخصی میخورانند (Mickey هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
• alcoholic drink to which a strong sedative has been slipped; drink that is laced with chloral hydrate without the drinkers knowing to incapacitate them (slang); depressants, sedatives, drugsthat reduces tension and anxiety (street slang)
(1948-2003) united states drummer
(1948-2003) united states drummer
جملات نمونه
1. He must have slipped the guard a mickey finn.
[ترجمه ترگمان]حتما از \"میکی فین\" محافظت کرده
[ترجمه گوگل]او باید گاری را یک میکی فین کند
[ترجمه گوگل]او باید گاری را یک میکی فین کند
2. She passed out soon after drinking the mickey finn Tom gave her.
[ترجمه ترگمان]بعد از نوشیدن میکی فین، او خیلی زود از هوش رفت
[ترجمه گوگل]او به زودی پس از نوشیدن میکی فین تام به او داد
[ترجمه گوگل]او به زودی پس از نوشیدن میکی فین تام به او داد
3. They slipped the undercover cop a Mickey Finn.
[ترجمه ترگمان]اونا یه پلیس مخفی وارد کردن \" یه پلیس مخفی، \" میکی فین
[ترجمه گوگل]آنها پلیس مخفی یک میکی فین را ترک کردند
[ترجمه گوگل]آنها پلیس مخفی یک میکی فین را ترک کردند
4. Their plan was to get the rich man to drink the Mickey Finn. Then when he fell asleep they would rob all his money, jewellery, and even the rich clothes he wore.
[ترجمه ترگمان]نقشه اونا این بود که اون مرد پول دار \" میکی فین \" رو بخوره آن وقت، وقتی به خواب رفت همه پول، جواهرات و حتی لباسی که پوشیده بود، دزدی می کردند
[ترجمه گوگل]برنامه آنها این بود که افراد ثروتمند برای نوشیدن مایک فین را دریافت کنند سپس وقتی خوابش برد، تمام پول، جواهرات و حتی لباس های غنی اش را می پوشاند
[ترجمه گوگل]برنامه آنها این بود که افراد ثروتمند برای نوشیدن مایک فین را دریافت کنند سپس وقتی خوابش برد، تمام پول، جواهرات و حتی لباس های غنی اش را می پوشاند
5. The shore patrol carried out the unconscious sailor who had been given a Mickey Finn.
[ترجمه ترگمان]گشت ساحلی ملوان بی هوش را که به اسم میکی فین داده بود بیرون آورد
[ترجمه گوگل]گشت دریایی، ملوان ناخودآگاه را که یک میکی فین داده بود، انجام داد
[ترجمه گوگل]گشت دریایی، ملوان ناخودآگاه را که یک میکی فین داده بود، انجام داد
کلمات دیگر: