به سوی خانه، به سوی میهن، به سوی مقصد یا هدف (.homewards, adv هم می گویند)
homeward
به سوی خانه، به سوی میهن، به سوی مقصد یا هدف (.homewards, adv هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
صفحه اصلی
به سوی خانه، به سوی میهن، به سوی مقصد یا هدف (.homewards, adv هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward home.
• مشابه: home
• مشابه: home
صفت ( adjective )
مشتقات: homewards (adv.)
مشتقات: homewards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward home.
• in the direction of home
homewards or homeward means towards home. in formal british and american english, homeward is both an adjective and an adverb. in normal british english homewards is the adverb. e.g. ... blew up on its homeward journey.
homewards or homeward means towards home. in formal british and american english, homeward is both an adjective and an adverb. in normal british english homewards is the adverb. e.g. ... blew up on its homeward journey.
جملات نمونه
Look homeward, angel!
ای فرشته به زادگاهت بنگر!
homeward bound soldiers
سربازانی که عازم وطن هستند
1. homeward bound soldiers
سربازانی که عازم وطن هستند
2. tired miners shuffled homeward
معدنچی های خسته لخ لخ کنان به سوی خانه می رفتند.
3. he bulled his way homeward through the storm
با وجود طوفان هرطوری بود خود را به منزل رساند.
4. i saw her lingering homeward
او را دیدم که سلانه سلانه به خانه می رفت.
5. The time had come to drive the goats homeward.
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده بود که بزها را به خانه ببرد
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده بود که بز بزرگان را ببرند
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده بود که بز بزرگان را ببرند
6. I'd be homeward bound even before Grant arrived.
[ترجمه ترگمان]قبل از آمدن گرانت به خانه هم می رفتم
[ترجمه گوگل]حتی قبل از اینکه گرانت وارد شود، من می توانم به خانه برسم
[ترجمه گوگل]حتی قبل از اینکه گرانت وارد شود، من می توانم به خانه برسم
7. John drove homeward through the lanes.
[ترجمه ترگمان]جان به طرف خانه به راه افتاد
[ترجمه گوگل]جان از طریق خطوط به سمت خانه حرکت کرد
[ترجمه گوگل]جان از طریق خطوط به سمت خانه حرکت کرد
8. She turned and made her way homeward.
[ترجمه ترگمان]برگشت و به طرف خانه راه افتاد
[ترجمه گوگل]او تبدیل شده و راه خود را به سمت خانه راه میاندازد
[ترجمه گوگل]او تبدیل شده و راه خود را به سمت خانه راه میاندازد
9. At least we're homeward bound.
[ترجمه ترگمان]حداقل ما به سوی خانه رهسپار می شویم
[ترجمه گوگل]حداقل ما محدود به خانه هستیم
[ترجمه گوگل]حداقل ما محدود به خانه هستیم
10. We were homeward bound at last.
[ترجمه ترگمان]سرانجام عازم خانه شدیم
[ترجمه گوگل]ما در گذشته به خانه ملحق شده ایم
[ترجمه گوگل]ما در گذشته به خانه ملحق شده ایم
11. Mrs Chatterji points the child homeward, then turns to Maya, who has folded her hands in traditional Bengali greeting.
[ترجمه ترگمان]خانم Chatterji کودک را به سمت خانه راهنمایی می کند، سپس به سوی مایا برگشت، که دست خود را به خوش آمد گویی سنتی گشود
[ترجمه گوگل]خانم چاتریجی کودک را به سمت خانه هدایت می کند، سپس به مایا تبدیل می شود، که دستانش را در تبریک سنتی بنگالی به هم ریخته است
[ترجمه گوگل]خانم چاتریجی کودک را به سمت خانه هدایت می کند، سپس به مایا تبدیل می شود، که دستانش را در تبریک سنتی بنگالی به هم ریخته است
12. Now the wedding procession started homeward.
[ترجمه ترگمان]اکنون مراسم عروسی به راه افتاد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مراسم عروسی شروع به خانه کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مراسم عروسی شروع به خانه کرد
13. His homeward journey took him via Mainz, where he gave a concert before the elector.
[ترجمه ترگمان]سفر homeward او را از طریق ماینتس فرا گرفت، و در آنجا کنسرتی را پیش از انتخاب کننده داد
[ترجمه گوگل]سفر به خانه او از طریق مانزز، جایی که او قبل از انتخاب کننده کنسرت داد
[ترجمه گوگل]سفر به خانه او از طریق مانزز، جایی که او قبل از انتخاب کننده کنسرت داد
14. Day 16 Mombasa-London Depart Mombasa on a homeward bound flight, arriving in London early evening.
[ترجمه ترگمان]روز ۱۶ \"مومباسا - لندن\" در پرواز به سمت خانه، در اوایل عصر به لندن وارد می شود
[ترجمه گوگل]روز 16 مامباسا-لندن خروج مامباسا از یک پرواز محدود به خانه، که در اوایل شب به لندن می رسد
[ترجمه گوگل]روز 16 مامباسا-لندن خروج مامباسا از یک پرواز محدود به خانه، که در اوایل شب به لندن می رسد
15. And then he's made it, horror shy, homeward bound.
[ترجمه ترگمان]و بعد آن را درست کرد، وحشت زده، و به سوی خانه رهسپار شد
[ترجمه گوگل]و سپس او آن را ساخته است، وحشت خجالتی، محدود به خانه
[ترجمه گوگل]و سپس او آن را ساخته است، وحشت خجالتی، محدود به خانه
کلمات دیگر: