رجوع شود به: homey
homy
رجوع شود به: homey
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: homey
homy، راحت واسوده
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: homier, homiest
حالات: homier, homiest
• : تعریف: variant of homey.
• like a home, comfortable, lived-in, cozy (also homey)
جملات نمونه
1. Ray Lewis sold out his homies for time served and a misdemeanor plea bargain.
[ترجمه ترگمان]\"ری لوئیس\" homies خود را به مدت زمانی که خدمت کرده بود و یک دادخواست تخطی از قانون را به فروش رساند
[ترجمه گوگل]ری لوئیس برای مدت زمانی که خدمت کرده بود و تقاضای تقاضای تقلب معاف شده بود، همجنس خود را فروخت
[ترجمه گوگل]ری لوئیس برای مدت زمانی که خدمت کرده بود و تقاضای تقاضای تقلب معاف شده بود، همجنس خود را فروخت
2. Got your period?If you're squeamish but homy, leave the tampon in and let him give you an orgasm using his fingers on your clitoris.
[ترجمه ترگمان]پریود شدی؟ اگر شما نازک نارنجی هستید، اما homy، نواربهداشتی را بگذارید داخل و بگذارید به شما یک ارضا ارگاسم نزدیک کند که از انگشتانش استفاده می کند
[ترجمه گوگل]دوره خود را داشته اید؟ اگر شرم آور هستید اما هومیو، تامپون را ترک کنید و اجازه دهید او با استفاده از انگشتان دست خود بر روی clitoris شما را ارگاسم کند
[ترجمه گوگل]دوره خود را داشته اید؟ اگر شرم آور هستید اما هومیو، تامپون را ترک کنید و اجازه دهید او با استفاده از انگشتان دست خود بر روی clitoris شما را ارگاسم کند
3. If you're squeamish but homy, leave the tampon in and let him give you an orgasm using his fingers on your clitoris.
[ترجمه ترگمان]اگر شما نازک نارنجی هستید، اما homy، نواربهداشتی را بگذارید داخل و بگذارید به شما یک ارضا ارگاسم نزدیک کند که از انگشتانش استفاده می کند
[ترجمه گوگل]اگر شما مایه شرمندگی اما homy، ترک تامپون در و اجازه دهید او به شما ارگاسم با استفاده از انگشتان خود را در clitoris خود را به من بدهید
[ترجمه گوگل]اگر شما مایه شرمندگی اما homy، ترک تامپون در و اجازه دهید او به شما ارگاسم با استفاده از انگشتان خود را در clitoris خود را به من بدهید
4. We sat silent for a while, and a homy feeling invaded my ugly little cubicle.
[ترجمه ترگمان]مدتی ساکت نشسته بودیم و احساس می کردیم به اتاقک کوچک زشت من هجوم آورده اند
[ترجمه گوگل]برای مدتی سکوت کردیم و یک احساس homy به کابین کوچکی زشت من حمله کرد
[ترجمه گوگل]برای مدتی سکوت کردیم و یک احساس homy به کابین کوچکی زشت من حمله کرد
5. There were also crablike creatures, whose bodies were covered with a homy substance.
[ترجمه ترگمان]همچنین موجودات خرچنگ هم وجود داشتند که بدن آن ها با ماده ای homy پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]موجودات خرچنگ نیز وجود داشت که بدن آنها با یک ماده خام پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]موجودات خرچنگ نیز وجود داشت که بدن آنها با یک ماده خام پوشیده شده بود
کلمات دیگر: