(جانور شناسی) خرس گریزلی (ursus horribilis - خرس بزرگ اندام و سبع به رنگ قهوه ای یا خاکستری یا زرد - بومی آمریکای شمالی)، خرس خاکستری
grizzly bear
(جانور شناسی) خرس گریزلی (ursus horribilis - خرس بزرگ اندام و سبع به رنگ قهوه ای یا خاکستری یا زرد - بومی آمریکای شمالی)، خرس خاکستری
انگلیسی به فارسی
(جانورشناسی) خرس خاکستری
خرس گریزلی، خرس خاکستری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a large, fierce bear found in northwestern parts of North America, with a coat that varies from grayish to brown.
• large fierce bear that lives in the mountains of north america
جملات نمونه
1. The California state flag depicts a grizzly bear.
[ترجمه ترگمان]پرچم ایالت کالیفرنیا یک خرس گریزلی را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]پرچم ایالتی کالیفرنیا یک خرس گریزلی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]پرچم ایالتی کالیفرنیا یک خرس گریزلی را نشان می دهد
2. These include the grizzly bear, cougar, wolverine, wolf, coyote, and bald and golden eagles.
[ترجمه ترگمان]اینها شامل خرس گریزلی، cougar، گرگ، گرگ، گرگ coyote، و عقاب های طلایی هستند
[ترجمه گوگل]این شامل خرس گریزلی، گرگ و میش، گرگ و میش، گرگ، کویوت و عقاب های طاس و طلایی است
[ترجمه گوگل]این شامل خرس گریزلی، گرگ و میش، گرگ و میش، گرگ، کویوت و عقاب های طاس و طلایی است
3. She got to see a grizzly bear, skunks and chipmunks.
[ترجمه ترگمان]او باید خرس خاکستری و سنجاب و سنجاب را ببیند
[ترجمه گوگل]او به دیدن خرس گریزلی، اسکون ها و سنجاب ها می رسید
[ترجمه گوگل]او به دیدن خرس گریزلی، اسکون ها و سنجاب ها می رسید
4. The grizzly bear is a species unseen in our state since 190
[ترجمه ترگمان]خرس گریزلی از سال ۱۹۰ میلادی یک گونه دیده نشده است
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی گونه ای است که از سال 190 در کشور ما دیده نمی شود
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی گونه ای است که از سال 190 در کشور ما دیده نمی شود
5. Myeloski awoke like a grizzly bear with a sore head.
[ترجمه ترگمان]Myeloski مثل یک خرس خاکستری با سر درد از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]میلوسکی مانند یک خرس گریزلی با سرگیجه بیدار شد
[ترجمه گوگل]میلوسکی مانند یک خرس گریزلی با سرگیجه بیدار شد
6. Russia will not go from grizzly bear to teddy bear overnight.
[ترجمه ترگمان]روسیه یک شبه خرس عروسکی را تحمل نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]روسیه از یک خرس از خرس گریزلی تا یک خرس عروسکی بیرون نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]روسیه از یک خرس از خرس گریزلی تا یک خرس عروسکی بیرون نخواهد آمد
7. A blonde grizzly bear fights with a regularly-coloured one. Photographer Steven Kazlowski snapped the powerful animals on the Alaskan Peninsula, in Katmai National Park, United States.
[ترجمه ترگمان]یک خرس بور خاکستری با یک خرس خاکستری به طور مرتب مبارزه می کند عکاس استیون Kazlowski، حیوانات قدرتمندی را در شبه جزیره آلاسکا، در پارک ملی Katmai، ایالات متحده، به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]یک خرس گرسل بلوند با یک رنگ به طور منظم مبارزه می کند عکاس استیون کازلوسکی حیوانات قدرتمند در شبه جزیره آلاسکا را در پارک ملی Katmai ایالات متحده آمیخته است
[ترجمه گوگل]یک خرس گرسل بلوند با یک رنگ به طور منظم مبارزه می کند عکاس استیون کازلوسکی حیوانات قدرتمند در شبه جزیره آلاسکا را در پارک ملی Katmai ایالات متحده آمیخته است
8. If a grizzly bear does actually make contact with you, curl up in a ball, protecting your stomach and neck, and play dead.
[ترجمه ترگمان]اگر خرس خاکستری واقعا با شما ارتباط برقرار می کند، در یک توپ جمع می شود، شکم و گردنش را محافظت می کند و مرده بازی می کند
[ترجمه گوگل]اگر یک خرس گریزلی در واقع با شما ارتباط برقرار کند، در یک توپ پیچ خورده، محافظت از شکم و گردن خود را بازی کند و بازی کند
[ترجمه گوگل]اگر یک خرس گریزلی در واقع با شما ارتباط برقرار کند، در یک توپ پیچ خورده، محافظت از شکم و گردن خود را بازی کند و بازی کند
9. No brown bear or panda bear or grizzly bear?
[ترجمه ترگمان]نه خرس قهوه ای یا خرس پاندا؟
[ترجمه گوگل]خرس قهوه ای یا خرس پاندا یا خرس گریزلی؟
[ترجمه گوگل]خرس قهوه ای یا خرس پاندا یا خرس گریزلی؟
10. How did the grizzly bear get it name?
[ترجمه ترگمان]خرس خاکستری اسمش رو از کجا گیر آورد؟
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی چگونه نام آن را بدست آورد؟
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی چگونه نام آن را بدست آورد؟
11. As he was watching the buffalo fall, a grizzly bear came rushing towards him. Lewis raised his gun to shoot and then realized he had not reloaded his riffle.
[ترجمه ترگمان]همان طور که داشت سقوط بوفالو را تماشا می کرد یک خرس خاکستری به طرف او دوید لو یس تفنگش را بالا برد و به او شلیک کرد و بعد متوجه شد که از riffle بر not
[ترجمه گوگل]همانطور که او در حال سقوط بوفالو بود، یک خرس گریزلی به سمت او سرازیر شد لوئیس اسلحه خود را برای شلیک بلند کرد و سپس متوجه شد که ریف خود را بارگیری نکرده است
[ترجمه گوگل]همانطور که او در حال سقوط بوفالو بود، یک خرس گریزلی به سمت او سرازیر شد لوئیس اسلحه خود را برای شلیک بلند کرد و سپس متوجه شد که ریف خود را بارگیری نکرده است
12. Grizzly bear paw whacks camera out of position and jettisons it downstream.
[ترجمه ترگمان]پنجه های خرس وحشی از موقعیت خارج می شوند و آن را به سمت پایین هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]پنجه خرس Grizzly دوربین را از موقعیت خارج می کند و آن را پایین دست جریان می دهد
[ترجمه گوگل]پنجه خرس Grizzly دوربین را از موقعیت خارج می کند و آن را پایین دست جریان می دهد
13. This 900-pound grizzly bear wants nothing more than to continue living in the tranquil town of Timberline with hisRanger Beth, who rescued him as a cub.
[ترجمه ترگمان]این خرس خاکستری، بیش از آن چیزی نمی خواهد که در شهر آرام of با بت hisRanger زندگی کند که او را به عنوان یک بچه نجات داده بود
[ترجمه گوگل]این گرز 900 پوند گریزلی می خواهد چیزی بیش از ادامه زندگی در شهر آرام Timberline با hisRanger بت، که او را به عنوان یک زوج نجات داد
[ترجمه گوگل]این گرز 900 پوند گریزلی می خواهد چیزی بیش از ادامه زندگی در شهر آرام Timberline با hisRanger بت، که او را به عنوان یک زوج نجات داد
14. The grizzly bear off our maps.
[ترجمه ترگمان] خرس خاکستری نقشه هامون رو از دست میده
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی نقشه های ما را از بین می برد
[ترجمه گوگل]خرس گریزلی نقشه های ما را از بین می برد
پیشنهاد کاربران
گریزگاه. یا قوریزگاه؟؟گریز از گریخته، . و گریخته از قیریخته ( قیرلماق. پاره شدن. پاره کردن طناب و فرار کردن ) است. قیریخ. شیریخ. میریخ ( لب شکری. میریغا دییل لر شمعی پوف له ( منظور از کار نشدنی ) ) سیریخ. کیریخ. تیریخ ( مدفوع شل ) زریخ ( بورنی زیریخلی ) جیریخ. . . ریخ. ریخت. ریخته. ریختن ( فارسی از ریخ. ریخت. ریخته تورکی ساخته شده است ) گریز ( گو ریز ) ریز مثل تبریز. مهریز. نیریز. آبریز. اوریز. کهریز. کهریزک. سیریز. مشهدریز. سرریز. لبریز. . . . . . . گاه. وهر کلمه ایی آه داشته باشد. تورکی است. مثل سیاه. کاه. باه ( باه قویماق. دروغ بزرگ گفتن ) . ماه. شاه. نگاه. پگاه. گناه. آهن. آهک. آهنگ. شاهمار. سپاه. . . . خرس گریزلی. یا خرس قریزلی؟؟ ( لی و لو علامت نسبیت در تورکی است. مثل خوجالی. تبریزلی. آجرلو. خومارلو. پنجه لی )
کلمات دیگر: