ذرت پوست کنده (که معمولا مانند شیربرنج می پزند و به آن hominy grits می گویند)، ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
hominy
ذرت پوست کنده (که معمولا مانند شیربرنج می پزند و به آن hominy grits می گویند)، ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
انگلیسی به فارسی
ذرت پوست کنده که با آب جوش یا شیر پخته شده باشد
همدم
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: hulled kernels of dried corn, often ground and cooked with water.
• peeled and dried kernels of corn
جملات نمونه
1. Add the hominy and cook 10 minutes, stirring occasionally.
[ترجمه ترگمان]the را اضافه کنید و ۱۰ دقیقه بپزید و گاهی هم بزنید
[ترجمه گوگل]انجیر را اضافه کنید و 10 دقیقه بجوشانید، گاهی اوقات تکان دهید
[ترجمه گوگل]انجیر را اضافه کنید و 10 دقیقه بجوشانید، گاهی اوقات تکان دهید
2. For example, the very term "Indian corn" that the Englishmen used indicated a debt to the natives, as do the Indian-derived names for corn dishes such as com "pone", "hominy", and "succotash".
[ترجمه ترگمان]برای مثال، واژه \"ذرت هندی\" که انگلیسی ها از آن استفاده می کردند بدهی به بومیان بود، چرا که اسم های مشتق از هند برای غذاهای ذرت مانند \"pone\"، \"hominy\"، و \"succotash\" استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اصطلاح 'ذرت هند' که انگلیسی ها استفاده می کرد، نشان دهنده بدهی به بومیان است، همانطور که از نام های هند برای غذاهای ذرت مانند com 'pone'، 'hominy' و 'succotash' نام بردند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اصطلاح 'ذرت هند' که انگلیسی ها استفاده می کرد، نشان دهنده بدهی به بومیان است، همانطور که از نام های هند برای غذاهای ذرت مانند com 'pone'، 'hominy' و 'succotash' نام بردند
3. " that the Englishmen used indicated a debt to the natives, as do the Indian -derived names for corn dishes such as com "pone", "hominy", and "succotash".
[ترجمه ترگمان]\"که انگلیسی ها از آن استفاده کردند بدهی خود را به بومیان نشان دادند، چرا که نام های برگرفته از هند برای غذاهای ذرت مانند\" pone \"،\" hominy \"، و\" succotash \" وجود دارد
[ترجمه گوگل]'' که انگلیسی استفاده کرد نشان داد بدهی به بومیان، به عنوان نام هند نامیده می شود برای غذاهای ذرت مانند com 'pone'، 'hominy' و 'succotash'
[ترجمه گوگل]'' که انگلیسی استفاده کرد نشان داد بدهی به بومیان، به عنوان نام هند نامیده می شود برای غذاهای ذرت مانند com 'pone'، 'hominy' و 'succotash'
4. Sometimes she would make a kettle of lye hominy, and this would last, with scarcely anything else, for an entire week.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها یک ک تری مانند آرد ذرت درست می کرد و این کار تا یک هفته دیگر به ندرت اتفاق می افتاد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او یک کتری چای خام را تشکیل می دهد، و این یک هفته طول می کشد، و به سختی هر چیز دیگری
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او یک کتری چای خام را تشکیل می دهد، و این یک هفته طول می کشد، و به سختی هر چیز دیگری
5. Grits are dried ground hominy or corn for anyone not in the loop. You mix it with boiling water and the grits becomes a porridge.
[ترجمه ترگمان]آرد ذرت و ذرت را برای هر کسی که در حلقه نیست، خشک می کند تو با آب جوش آن را مخلوط می کنی و the آش می شود
[ترجمه گوگل]Grits میوه های خشک شده یا ذرت برای هر کسی که در حلقه نیستند شما با آب جوش مخلوط می شوید و غلات به یک فرنی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]Grits میوه های خشک شده یا ذرت برای هر کسی که در حلقه نیستند شما با آب جوش مخلوط می شوید و غلات به یک فرنی تبدیل می شود
6. Catledge inserted the more rustic touches, a kind of hominy style that gave their writing a colloquial flavor.
[ترجمه ترگمان]Catledge کاره ای روستایی بیشتری را وارد کرد، نوعی سبک hominy که a محاوره ای را به آن ها می داد
[ترجمه گوگل]ترس و وحشت بیشتر لمس های روستایی را به وجود می آورد، نوعی از روحیه ای است که به طعم و مزه اش می گوید
[ترجمه گوگل]ترس و وحشت بیشتر لمس های روستایی را به وجود می آورد، نوعی از روحیه ای است که به طعم و مزه اش می گوید
7. Wade was quieter than usual and did not set up his every morning complaint against the hominy that he so disliked.
[ترجمه ترگمان]وید از همیشه آرام تر شده بود و هر روز صبح شکایت می کرد که از آرد ذرت خوشش نمی آید
[ترجمه گوگل]Wade ساکت تر از حد معمول بود و شکایت صبحانه خود را هر روز صبح در برابر hominy تنظیم کرد که او آنقدر دوست نداشت
[ترجمه گوگل]Wade ساکت تر از حد معمول بود و شکایت صبحانه خود را هر روز صبح در برابر hominy تنظیم کرد که او آنقدر دوست نداشت
8. So Scarlett sent Prissy down to warm up the breakfast hominy and feed him.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اسکارلت پریسی را فرستاد تا صبحانه آرد ذرت را گرم کند و به او غذا بدهد
[ترجمه گوگل]بنابراین اسکارلت Prissy را برای گرم کردن بستنی صبحانه فرستاد و او را تغذیه کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین اسکارلت Prissy را برای گرم کردن بستنی صبحانه فرستاد و او را تغذیه کرد
9. Soft bread made of cornmeal and sometimes rice or hominy ; must be served with a spoon.
[ترجمه ترگمان]نان نرم ساخته شده از cornmeal و گاهی برنج یا hominy را باید با یک قاشق پذیرایی کرد
[ترجمه گوگل]نان نرم از کره ذرت و گاهی اوقات برنج یا خرد شده؛ باید با یک قاشق خامه ای خدمت کرد
[ترجمه گوگل]نان نرم از کره ذرت و گاهی اوقات برنج یا خرد شده؛ باید با یک قاشق خامه ای خدمت کرد
10. Seeing the limited choices, I went feral, grabbing dented cans of unknown provenance — surely this hominy will come in handy!
[ترجمه ترگمان]با دیدن انتخاب های محدود، من وحشی شدم، و قوطی های خالی از منشا ناشناخته را برداشتم - مطمئنا این hominy دم دست خواهد بود!
[ترجمه گوگل]با دیدن انتخاب های محدود، من به طور ناخودآگاه، قوطی های دندانه ای از منبع ناشناخته را گرفتم - مطمئنا این همدمی مفید خواهد بود!
[ترجمه گوگل]با دیدن انتخاب های محدود، من به طور ناخودآگاه، قوطی های دندانه ای از منبع ناشناخته را گرفتم - مطمئنا این همدمی مفید خواهد بود!
کلمات دیگر: