بطورزننده
forbiddingly
بطورزننده
انگلیسی به فارسی
ممنوع
انگلیسی به انگلیسی
• in a hostile manner; in a threatening manner
جملات نمونه
1. a forbiddingly rocky coastline
ساحلی که دارای صخره های خطرناک بود
2. The days were bright with snow, the nights forbiddingly dark.
[ترجمه ترگمان]روزها با برف درخشان بودند، و شب به طور مبهم تیره به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]روزها با برف روشن بود، شبها تاریک بود
[ترجمه گوگل]روزها با برف روشن بود، شبها تاریک بود
3. This forbiddingly arid region covers 5000 square miles (14000 square kilometers) of central Australia and boasts some of the largest sand dunes in the world.
[ترجمه ترگمان]این منطقه خشک، ۵۰۰۰ مایل مربع (۱۴۰۰۰ کیلومتر مربع)از استرالیای مرکزی را پوشش می دهد و به برخی از بزرگ ترین تپه های ماسه ای در جهان می بالد
[ترجمه گوگل]این منطقه ممنوعه خشک خشک شده 5000 کیلومتر مربع (14000 کیلومتر مربع) مرکزی استرالیا دارد و دارای برخی از بزرگترین تپه های شن و ماسه در جهان است
[ترجمه گوگل]این منطقه ممنوعه خشک خشک شده 5000 کیلومتر مربع (14000 کیلومتر مربع) مرکزی استرالیا دارد و دارای برخی از بزرگترین تپه های شن و ماسه در جهان است
4. Mr Obama remains a forbiddingly powerful president, with a 64% approval rating and a Republican Party that is in a shambles.
[ترجمه ترگمان]آقای اوباما همچنان یک رئیس جمهور قدرتمند و قدرتمند است، با نرخ تصویب ۶۴ درصد و یک حزب جمهوری خواه که در هرج و مرج قرار دارد
[ترجمه گوگل]آقای اوباما یک رئیس جمهور ضعیف قدرتمند با رتبه 64٪ و یک حزب جمهوری خواه است که در حال شکستن است
[ترجمه گوگل]آقای اوباما یک رئیس جمهور ضعیف قدرتمند با رتبه 64٪ و یک حزب جمهوری خواه است که در حال شکستن است
5. It was forbiddingly dark in the corridor.
[ترجمه ترگمان]در راهرو، خصمانه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در راهرو تاریک بود
[ترجمه گوگل]در راهرو تاریک بود
6. Meredith glanced up uncertainly at the four-storey buildings soaring up forbiddingly on either side of the alley where they were walking.
[ترجمه ترگمان]مردیت با تردید به ساختمان های چهار طبقه که در دو طرف خیابان که در آن راه می رفتند، نگاه کرد
[ترجمه گوگل]Meredith به طور نامعلومی در ساختمان های چهار طبقه نگاه کرد و در هر طرف کوچه که در آن راه می رفت غرق شد
[ترجمه گوگل]Meredith به طور نامعلومی در ساختمان های چهار طبقه نگاه کرد و در هر طرف کوچه که در آن راه می رفت غرق شد
7. To travelers arriving from the north, the island seems forbiddingly antipodal and cold.
[ترجمه ترگمان]برای مسافرانی که از شمال آمده اند، به نظر می رسد که این جزیره از نظر مخالف و سرد است
[ترجمه گوگل]برای مسافران که از شمال می آیند، این جزیره به نظر می رسد غیرقانونی و ضد سرطانی است
[ترجمه گوگل]برای مسافران که از شمال می آیند، این جزیره به نظر می رسد غیرقانونی و ضد سرطانی است
8. A recent study by economists at UBS, a Swiss bank, suggested that the costs in each of these eventualities would be forbiddingly high.
[ترجمه ترگمان]مطالعه اخیر توسط اقتصاددانان در UBS، یک بانک سویسی، پیشنهاد داد که هزینه های هر یک از این eventualities بسیار بالا خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک مطالعه اخیر توسط اقتصاددانان در UBS، یک بانک سوئیس، پیشنهاد کرد که هزینه های هر یک از این موارد منفی باشد
[ترجمه گوگل]یک مطالعه اخیر توسط اقتصاددانان در UBS، یک بانک سوئیس، پیشنهاد کرد که هزینه های هر یک از این موارد منفی باشد
9. At the time of this photo, little was known about bearded seals, due to their forbiddingly frigid habitat and aquatic lifestyle.
[ترجمه ترگمان]در زمان این عکس، کمی در مورد آب بنده ای ریش دار مشهور بود، به خاطر زیستگاه سرد و سبک زندگی آبی شان
[ترجمه گوگل]در زمان این عکس، در مورد مهر و موم های ریشی، به علت زیستگاه آن ها کم اهمیت و سبک زندگی آبزیان شناخته شده بود
[ترجمه گوگل]در زمان این عکس، در مورد مهر و موم های ریشی، به علت زیستگاه آن ها کم اهمیت و سبک زندگی آبزیان شناخته شده بود
10. Among his mature works, the best known are the forbiddingly titled Our Socialism Centred on the Masses Shall Not Perish and On the Art of the Cinema.
[ترجمه ترگمان]در میان کاره ای بالغ او، بهترین کسانی هستند که با عنوان \"سوسیالیسم ما\" در مراسم قداس \"Perish\" و \"هنر سینما\" منتشر خواهند شد
[ترجمه گوگل]از جمله آثار بالغی او، شناخته شده ترین کلمات نامطلوب است که سوسیالیسم ما متمرکز بر توده ها نباید از بین برود و بر روی هنر سینما
[ترجمه گوگل]از جمله آثار بالغی او، شناخته شده ترین کلمات نامطلوب است که سوسیالیسم ما متمرکز بر توده ها نباید از بین برود و بر روی هنر سینما
11. I stood on tiptoe, face upward and back straightened, to hand the cloth-wrapped bundle onto the counter. How strange the pawnbroker should have put up a counter so forbiddingly high.
[ترجمه ترگمان]من روی نوک پنجه پا ایستادم، صورتم را به سمت بالا و عقب نگه داشتم تا به بقچه پارچه ای که پیچیده شده بود دست بزنم به نظر می رسید که بنگاه رهنی چه قدر عجیب است
[ترجمه گوگل]من روی نوک تیز ایستاده بودم، چهره به سمت بالا و عقب راست میکردم، دستمال بستهی پارچه را بر روی شمارنده قرار دادم چقدر عجیب و غریب، بازپرداخت می شود باید مقابله با چنین حد و مرز بالا باشد
[ترجمه گوگل]من روی نوک تیز ایستاده بودم، چهره به سمت بالا و عقب راست میکردم، دستمال بستهی پارچه را بر روی شمارنده قرار دادم چقدر عجیب و غریب، بازپرداخت می شود باید مقابله با چنین حد و مرز بالا باشد
کلمات دیگر: