وابسته به پیشوای مذهبی، پیشوایانه، سلسله مراتبی، بانفوذ
hierarchical
وابسته به پیشوای مذهبی، پیشوایانه، سلسله مراتبی، بانفوذ
انگلیسی به فارسی
وابسته به پیشوای مذهبی، پیشوایانه
ترتیبی، سلسله مراتبی، بانفوذ، پایگانی (hierarchic هم میگویند)
سلسله مراتبی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: hierarchically (adj.)
مشتقات: hierarchically (adj.)
• (1) تعریف: of, pertaining to, or organized as a hierarchy.
• (2) تعریف: organized by rank or level.
- Lion prides are hierarchical, with dominant males at the top.
[ترجمه ترگمان] افتخار (شیر افتخار)سلسله مراتبی است و در بالای آن نر غالب است
[ترجمه گوگل] غرور شیر، سلسله مراتبی است، با مردان غالب در بالا
[ترجمه گوگل] غرور شیر، سلسله مراتبی است، با مردان غالب در بالا
• belonging to a hierarchy, arranged according to rank
a hierarchical system or organization is one in which people have different ranks or positions, depending on how important they are.
a hierarchical system or organization is one in which people have different ranks or positions, depending on how important they are.
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] سلسله مراتبی . - سلسه مراتبی مرتب کردن به روشی که برخی از اقلام در یک ساختار شبه درختی، بالا یا پایین اقلام دیگر قرار می گیرند . نمونه ی سلسله مراتب ها شامل نمودار سازمانی شرکت، آرایش دایرکتوریها روی دیسک، و آرایش پنجره ها بر روی یک صفحه نمایش است ( زیرا بعضی از پنجره ها درون پنجره های دیگر قرار دارند . ) ریشه ی بسیاری از سیستمهای فهرستی ( منویی ) به صورت سلسله مراتبی مرتب شده اند . برای شماخت نمونه های ساختارهای اطلاعاتی سلسله مراتبی، نگاه کنید به tree . outline . directory .
[صنعت] سلسه مراتبی
[صنعت] سلسه مراتبی
جملات نمونه
1. It is a very hierarchical company and there's little place for individual initiative.
[ترجمه ترگمان]این یک شرکت بسیار سلسله مراتبی است و جای کمی برای ابتکار فردی وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک شرکت بسیار سلسله مراتبی است و مکان کوچکی برای ابتکار فردی وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک شرکت بسیار سلسله مراتبی است و مکان کوچکی برای ابتکار فردی وجود دارد
2. The company's structure is rigidly hierarchical.
[ترجمه ترگمان]ساختار شرکت به طور کامل سلسله مراتبی است
[ترجمه گوگل]ساختار این شرکت به صورت سلسله مراتبی است
[ترجمه گوگل]ساختار این شرکت به صورت سلسله مراتبی است
3. It's a very hierarchical organization in which everyone's status is clearly defined.
[ترجمه ترگمان]این یک سازمان بسیار سلسه مراتبی است که در آن وضعیت هر فرد به وضوح تعریف می شود
[ترجمه گوگل]این یک سازمان سلسله مراتبی است که در آن وضعیت هر فرد به وضوح تعریف شده است
[ترجمه گوگل]این یک سازمان سلسله مراتبی است که در آن وضعیت هر فرد به وضوح تعریف شده است
4. He loved the hierarchical structure of Celtic society because it was hierarchical, but also because it was extravagant.
[ترجمه ترگمان]او ساختار سلسله مراتبی جامعه سلتیک را دوست می داشت، زیرا سلسله مراتبی بود، بلکه به این دلیل که بسیار عجیب بود
[ترجمه گوگل]او ساختار سلسله مراتبی جامعه سلتی را دوست داشت، زیرا سلسله مراتبی بود، اما همچنین به دلیل آن بود که عجیب و غریب بود
[ترجمه گوگل]او ساختار سلسله مراتبی جامعه سلتی را دوست داشت، زیرا سلسله مراتبی بود، اما همچنین به دلیل آن بود که عجیب و غریب بود
5. Popular Taoism repeatedly formed extremely hierarchical churches, and a series of more or less secret sects with anarchistic and mystical tendencies.
[ترجمه ترگمان]Taoism مردمی مکررا کلیساهای سلسله مراتبی را تشکیل می دادند، و یک سری از فرقه های مذهبی کم تر یا کم تر با تمایلات عرفانی و عرفانی
[ترجمه گوگل]Taoism محبوب بارها و بارها کلیساهای بسیار سلسله مراتبی و مجموعه ای از فرقه های بیشتر یا کمتر مخفی با گرایش های آنارشیست و عرفانی را تشکیل داد
[ترجمه گوگل]Taoism محبوب بارها و بارها کلیساهای بسیار سلسله مراتبی و مجموعه ای از فرقه های بیشتر یا کمتر مخفی با گرایش های آنارشیست و عرفانی را تشکیل داد
6. Many real-world data structures fit into the hierarchical pattern, however, and they are also readily understood.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از ساختارهای داده های دنیای واقعی متناسب با الگوی سلسله مراتبی هستند، و آن ها به آسانی درک می شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از ساختارهای اطلاعات دنیای واقعی متناسب با الگوی سلسله مراتبی هستند و همچنین به راحتی قابل فهم هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از ساختارهای اطلاعات دنیای واقعی متناسب با الگوی سلسله مراتبی هستند و همچنین به راحتی قابل فهم هستند
7. According to Maslow's hierarchical needs model companionship is only third on the list with self-esteem and self-actualisation above it.
[ترجمه ترگمان]با توجه به نیاز سلسله مراتب Maslow Maslow، تنها یک سوم در لیست با عزت نفس و خود - بالاتر از آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]با توجه به نیازهای سلسله مراتبی Maslow، همبستگی مدل تنها در فهرست سوم با اعتماد به نفس و خودکفایی بالای آن است
[ترجمه گوگل]با توجه به نیازهای سلسله مراتبی Maslow، همبستگی مدل تنها در فهرست سوم با اعتماد به نفس و خودکفایی بالای آن است
8. Hierarchical ranking operated within each social grouping as well as between members of different groups.
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتبی در هر گروه بندی اجتماعی و بین اعضای گروه های مختلف عمل می کند
[ترجمه گوگل]رتبه بندی سلسله مراتبی در داخل هر گروه اجتماعی و همچنین بین اعضای گروه های مختلف قرار دارد
[ترجمه گوگل]رتبه بندی سلسله مراتبی در داخل هر گروه اجتماعی و همچنین بین اعضای گروه های مختلف قرار دارد
9. An important feature to explain is why a hierarchical system is invariably found in organizations such as firms.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی مهم برای توضیح این است که چرا یک سیستم سلسله مراتبی همواره در سازمان هایی مانند شرکت ها یافت می شود
[ترجمه گوگل]یک ویژگی مهم برای توضیح این است که چرا یک سیستم سلسله مراتبی به طور پیوسته در سازمان هایی مانند شرکت ها یافت می شود
[ترجمه گوگل]یک ویژگی مهم برای توضیح این است که چرا یک سیستم سلسله مراتبی به طور پیوسته در سازمان هایی مانند شرکت ها یافت می شود
10. The values that nurtured it were hierarchical, not popular; the authority on which it relied was sacral, not secular.
[ترجمه ترگمان]ارزش هایی که آن را پرورش دادند، سلسله مراتبی بودند، نه مردمی؛ قدرتی که بر آن متکی بود، sacral بود، نه سکولار
[ترجمه گوگل]مقادیری که آن را پرورش دادند سلسله مراتبی بود، نه محبوب؛ اقتدار که بر آن متکی بود، صهیونیست بود، نه سکولار
[ترجمه گوگل]مقادیری که آن را پرورش دادند سلسله مراتبی بود، نه محبوب؛ اقتدار که بر آن متکی بود، صهیونیست بود، نه سکولار
11. The answer was a hierarchical organization run by the timetable, the rule book, and the stopwatch.
[ترجمه ترگمان]پاسخ یک سازمان سلسله مراتبی بود که توسط برنامه زمانی، کتاب قانون و the اداره می شد
[ترجمه گوگل]پاسخ یک سازمان سلسله مراتبی بود که توسط جدول زمانی، کتاب قانون و کرونومتر اجرا می شد
[ترجمه گوگل]پاسخ یک سازمان سلسله مراتبی بود که توسط جدول زمانی، کتاب قانون و کرونومتر اجرا می شد
12. Yet the two presidents occupy the same hierarchical layer, have similar authority, and take home comparable salaries.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این دو رئیس جمهور یک لایه سلسله مراتبی یک سان را اشغال کرده اند، دارای قدرت مشابهی هستند و حقوق قابل مقایسه با آن ها را به خانه می برند
[ترجمه گوگل]با این حال، دو رئیس جمهور اشغال یک لایه سلسله مراتبی دارند، قدرت مشابهی دارند و حقوق برابر را در خانه می گیرند
[ترجمه گوگل]با این حال، دو رئیس جمهور اشغال یک لایه سلسله مراتبی دارند، قدرت مشابهی دارند و حقوق برابر را در خانه می گیرند
13. What is more, in the hierarchical algorithm, early rules gain much more credit.
[ترجمه ترگمان]آنچه در الگوریتم سلسله مراتبی بیشتر است، قوانین اولیه اعتبار بیشتری به دست می آورند
[ترجمه گوگل]بیشتر در الگوریتم سلسله مراتبی، قوانین اولیه اعتبار بیشتری کسب می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر در الگوریتم سلسله مراتبی، قوانین اولیه اعتبار بیشتری کسب می کنند
14. But seven hierarchical layers is enough or more than enough for all but the largest corporations.
[ترجمه ترگمان]اما هفت لایه سلسله مراتبی کافی و یا بیش از اندازه کافی برای همه شرکت های بزرگ است
[ترجمه گوگل]اما هفت سلسله مراتب به اندازه کافی و یا بیش از اندازه برای همه، اما بزرگترین شرکت ها کافی است
[ترجمه گوگل]اما هفت سلسله مراتب به اندازه کافی و یا بیش از اندازه برای همه، اما بزرگترین شرکت ها کافی است
15. Those inevitably require hierarchical authority to implement and tend to be mechanistic.
[ترجمه ترگمان]این منابع به ناچار نیازمند قدرت سلسله مراتبی برای اجرا و تمایل به ماشینی شدن هستند
[ترجمه گوگل]آنها به ناچار نیاز به سلسله مراتب قدرت برای پیاده سازی و تمایل به مکانیسم است
[ترجمه گوگل]آنها به ناچار نیاز به سلسله مراتب قدرت برای پیاده سازی و تمایل به مکانیسم است
پیشنهاد کاربران
بر اساس سلسله مراتب
تسلسلی
رسمی
کلمات دیگر: