اسم ( noun )
• (1) تعریف: a furnace or hearth where metal is heated to be worked or shaped.
- When it glowed red, the blacksmith removed the metal from the forge and began to hammer it.
[ترجمه شکوفه حق گشا] وقتی فلز قرمز شد ، آهنگر آنرا از کوره بیرون اورد و شروع به چکش زدن روی آن کرد
[ترجمه جمال الدين] وقتی که سرخ شد، آهنگر فلز را از کوره بیرون کشید و به چکش زدن شروع کرد.
[ترجمه بهروز مددی] هنگامی که آهن به اندازهی کافی گداخته شد، آهنگر آنرا از کوره خارج و شروع به چکش کاری کرد.
[ترجمه ترگمان] آهنگر وقتی سرخ شد، فلز را از آهنگری بیرون آورد و شروع به کوبیدن آن کرد
[ترجمه گوگل] وقتی قرمز رنگ شد، متال گیر فلزی را از جعلی برداشت و شروع به چکش نمود
• (2) تعریف: the workshop where such work is done; smithy.
- He enjoyed his hard work at the forge.
[ترجمه بهروز مددی] سخت کار کردن در آهنگری برایش لذت بخش بود.
[ترجمه ترگمان] از کار سخت خود در آهنگری لذت می برد
[ترجمه گوگل] او از کار سخت خود در جعل لذت برد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forges, forging, forged
• (1) تعریف: to form or shape (metal) by heating and hammering.
• مشابه: beat, hammer
- The blacksmith forged shoes for the horses.
[ترجمه بهروز مددی] آهنگر نعل اسب را چکش کاری میکرد.
[ترجمه ترگمان] اون آهنگر برای اسب ها کفش درست کرده
[ترجمه گوگل] آهنگرانی کفش های جعلی برای اسب ها را جعل می کند
• (2) تعریف: to form or shape by any means.
• مشابه: beat, compose, fashion, form, hammer, shape
- Together the officers forged a plan of attack.
[ترجمه بهروز مددی] مامورین همراه هم نقشه حمله را طرح کردند.
[ترجمه ترگمان] با هم نقشه حمله را ساختند
[ترجمه گوگل] با هم مأموران یک طرح حمله را جعل کردند
- While at college, they forged a friendship that lasted their entire lives.
[ترجمه ترگمان] در زمان دانشگاه، آن ها یک دوستی ساختند که تمام زندگی شان را به طول انجامید
[ترجمه گوگل] در حالی که در کالج، آنها دوستی ایجاد کردند که تمام زندگی خود را تمام کردند
• (3) تعریف: to invent, fabricate, or imitate for fraudulent purposes.
• مشابه: counterfeit
- The police discovered that she had forged her alibi.
[ترجمه ترگمان] پلیس فهمید که عذرش موجه بوده
[ترجمه گوگل] پلیس کشف کرد که او alibi خود را جعل کرده است
- He forged many checks before he was caught.
[ترجمه بهروز مددی] قبل از اینکه دستگیر شود چکهای بسیاری را جعل کرده بود.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه دستگیر بشه چنتا چک جعلی درست کرده
[ترجمه گوگل] او قبل از اینکه او را بگیرد، بسیاری از چک ها را جعل کرد
- The documents had been forged by an expert.
[ترجمه بهروز مددی] این اسناد توسط یک فرد حرفهای جعل شده بود.
[ترجمه محمد حسین پور] اسناد را یک فرد حرفه ای جعل کرده بود.
[ترجمه ترگمان] مدارک توسط یه کارشناس جعلی ساخته شدن
[ترجمه گوگل] اسناد توسط متخصص جعل شده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to make or copy something falsely; commit forgery.
• (2) تعریف: to work in a forge.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: forges, forging, forged
• (1) تعریف: to move ahead gradually but with determination.
• مشابه: press
- We forged ahead with our plans despite all objections.
[ترجمه بهروز مددی] علی رغم تمام مخالفتها، ما مطابق برنامههای خودمان پیش رفتیم.
[ترجمه محمد حسین پور] با وجود این همه مخالفت، مطابق برنامه های خودمان پیش رفتیم.
[ترجمه ترگمان] ما با وجود همه objections به نقشه مون ادامه دادیم
[ترجمه گوگل] با وجود همه اعتراضات، ما برنامه های خود را پیش رو داریم
• (2) تعریف: to move forward suddenly and powerfully.
- The racehorse finally forged into the lead.
[ترجمه بهروز مددی] اسب مسابقه در نهایت از تمام رقبای خود پیشی گرفت.
[ترجمه ترگمان] مسابقه اسب دوانی بالاخره تبدیل شد به سرب
[ترجمه گوگل] اسب نژاد در نهایت به رهبری جعل شد